دولت جان پرورست صحبت آموزگار شاعر : سعدي خلوت بي مدعي سفره بي انتظار دولت جان پرورست صحبت آموزگار صبح دوم بايدت سر ز گريبان برآر آخر عهد شبست اول صبح اي نديم گر بنمايي به شب طلعت خورشيدوار دور نباشد که خلق روز تصور کنند تا ببرم از سرم زحمت خواب و خمار مشعلهاي برفروز مشغلهاي پيش گير ناله موزون مرغ بوي خوش لاله زار خيز و غنيمت شمار جنبش باد ربيع هر ورقي دفتريست معرفت کردگار برگ درختان سبز پيش خداوند هوش تکيه بر ايام نيست تا دگر آيد...