فتنهام بر زلف و بالاي تو اي بدر منير شاعر : سعدي قامتست آن يا قيامت عنبرست آن يا عبير فتنهام بر زلف و بالاي تو اي بدر منير شخصم از پاي اندرآمد دستگيرا دستگير گم شدم در راه سودا ره نمايا ره نماي سر ز حکمت برندارم چون مريد از گفت پير گر ز پيش خود براني چون سگ از مسجد مرا بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حرير ناوک فرياد من هر ساعت از مجراي دل چون کنم کز جان گزيرست و ز جانان ناگزير چون کنم کز دل شکيبايم ز دلبر ناشکيب با تو گر در دوزخم خرم هواي...