جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال

جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال شاعر : سعدي شب فراق نخفتيم لاجرم ز خيال جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال که ديده سير نمي‌گردد از نظر به جمال بدار يک نفس اي قايد اين زمام جمال پيام ما که رساند مگر نسيم شمال دگر به گوش فراموش عهد سنگين دل چنان که دوست به شمشير غمزه قتال به تيغ هندي دشمن قتال مي‌نکند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال جماعتي که نظر را حرام مي‌گويند عجب فتادن مردست در کمند غزال غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود به راه باديه دانند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال
جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال
جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال

شاعر : سعدي

شب فراق نخفتيم لاجرم ز خيالجزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال
که ديده سير نمي‌گردد از نظر به جمالبدار يک نفس اي قايد اين زمام جمال
پيام ما که رساند مگر نسيم شمالدگر به گوش فراموش عهد سنگين دل
چنان که دوست به شمشير غمزه قتالبه تيغ هندي دشمن قتال مي‌نکند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلالجماعتي که نظر را حرام مي‌گويند
عجب فتادن مردست در کمند غزالغزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
به راه باديه دانند قدر آب زلالتو بر کنار فراتي نداني اين معني
که ترک دوست بگويم تصوريست محالاگر مراد نصيحت کنان ما اينست
ز سر به درنرود همچنان اميد وصالبه خاک پاي تو داند که تا سرم نرود
به آب ديده خونين نبشته صورت حالحديث عشق چه حاجت که بر زبان آري
که ذکر دوست نيارد به هيچ گونه ملالسخن دراز کشيديم و همچنان باقيست
وليک ناله بيچارگان خوشست بنالبه ناله کار ميسر نمي‌شود سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط