جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال شاعر : سعدي شب فراق نخفتيم لاجرم ز خيال جزاي آن که نگفتيم شکر روز وصال که ديده سير نميگردد از نظر به جمال بدار يک نفس اي قايد اين زمام جمال پيام ما که رساند مگر نسيم شمال دگر به گوش فراموش عهد سنگين دل چنان که دوست به شمشير غمزه قتال به تيغ هندي دشمن قتال مينکند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال جماعتي که نظر را حرام ميگويند عجب فتادن مردست در کمند غزال غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود به راه باديه دانند...