بيدل گمان مبر که نصيحت کند قبول شاعر : سعدي من گوش استماع ندارم لمن يقول بيدل گمان مبر که نصيحت کند قبول جايي دلم برفت که حيران شود عقول تا عقل داشتم نگرفتم طريق عشق چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول آخر نه دل به دل رود انصاف من بده بسيار فرق باشد از انديشه تا وصول يک دم نميرود که نه در خاطري وليک پروانه را چه حاجت پروانه دخول روزي سرت ببوسم و در پايت اوفتم بيچاره در هلاک تن خويشتن عجول گنجشک بين که صحبت شاهينش آرزوست يا منيتي...