گو خلق بدانند که من عاشق و مستم

گو خلق بدانند که من عاشق و مستم شاعر : سعدي آوازه درستست که من توبه شکستم گو خلق بدانند که من عاشق و مستم من فارغم از هر چه بگويند که هستم گر دشمنم ايذا کند و دوست ملامت از بند تو برخاستم و خوش بنشستم اي نفس که مطلوب تو ناموس و ريا بود تا روي تو ديدم به دگر کس نگرستم از روي نگارين تو بيزارم اگر من تا يار بديدم در اغيار ببستم زين پيش برآميختمي با همه مردم من خود ز نظر در قد و بالاي تو مستم اي ساقي از آن پيش که مستم کني از مي تا روز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم

شاعر : سعدي

آوازه درستست که من توبه شکستمگو خلق بدانند که من عاشق و مستم
من فارغم از هر چه بگويند که هستمگر دشمنم ايذا کند و دوست ملامت
از بند تو برخاستم و خوش بنشستماي نفس که مطلوب تو ناموس و ريا بود
تا روي تو ديدم به دگر کس نگرستماز روي نگارين تو بيزارم اگر من
تا يار بديدم در اغيار ببستمزين پيش برآميختمي با همه مردم
من خود ز نظر در قد و بالاي تو مستماي ساقي از آن پيش که مستم کني از مي
تا روز نه من خفته نه همسايه ز دستمشب‌ها گذرد بر من از انديشه رويت
دشنام به من ده که درودت بفرستمحيفست سخن گفتن با هر کس از آن لب
اين بت نه عجب باشد اگر من بپرستمديريست که سعدي به دل از عشق تو مي‌گفت
دربند تو افتادم و از جمله برستمبند همه غم‌هاي جهان بر دل من بود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط