من با تو نه مرد پنجه بودم

من با تو نه مرد پنجه بودم شاعر : سعدي افکندم و مردي آزمودم من با تو نه مرد پنجه بودم من نيز دلاوري نمودم ديدم دل خاص و عام بردي آن نيزه که حلقه مي‌ربودم در حلقه کارزارم انداخت و انگشت به هيچ برنسودم انگشت نماي خلق بودم کاندر حق خويشتن شنودم عيب دگران نگويم اين بار فرياد که نشنوي چه سودم گفتم که برآرم از تو فرياد کاول به تو چشم برگشودم از چشم عنايتم مينداز مرگ آمدنيست دير و زودم گر سر برود فداي پايت کتش به فلک رسيد و دودم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من با تو نه مرد پنجه بودم
من با تو نه مرد پنجه بودم
من با تو نه مرد پنجه بودم

شاعر : سعدي

افکندم و مردي آزمودممن با تو نه مرد پنجه بودم
من نيز دلاوري نمودمديدم دل خاص و عام بردي
آن نيزه که حلقه مي‌ربودمدر حلقه کارزارم انداخت
و انگشت به هيچ برنسودمانگشت نماي خلق بودم
کاندر حق خويشتن شنودمعيب دگران نگويم اين بار
فرياد که نشنوي چه سودمگفتم که برآرم از تو فرياد
کاول به تو چشم برگشودماز چشم عنايتم مينداز
مرگ آمدنيست دير و زودمگر سر برود فداي پايت
کتش به فلک رسيد و دودمامروز چنانم از محبت
مشتاق تو همچنان که بودموان روز که سر برآرم از خاک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.