گر من ز محبتت بميرم

گر من ز محبتت بميرم شاعر : سعدي دامن به قيامتت بگيرم گر من ز محبتت بميرم وز صحبت دوست ناگزيرم از دنيي و آخرت گزيرست درمان دگر نمي‌پذيرم اي مرهم ريش دردمندان در هر دو جهان من آن فقيرم آن کس که بجز تو کس ندارد من توبه نمي‌کنم که پيرم اي محتسب از جوان چه خواهي مي‌بوسم و گو بزن به تيرم يک روز کمان ابروانش در پاي لطافت تو ميرم اي باد بهار عنبرين بوي گو من به فلان زمين اسيرم چون مي‌گذري به خاک شيراز پهلو نه خوشست بر حريرم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر من ز محبتت بميرم
گر من ز محبتت بميرم
گر من ز محبتت بميرم

شاعر : سعدي

دامن به قيامتت بگيرمگر من ز محبتت بميرم
وز صحبت دوست ناگزيرماز دنيي و آخرت گزيرست
درمان دگر نمي‌پذيرماي مرهم ريش دردمندان
در هر دو جهان من آن فقيرمآن کس که بجز تو کس ندارد
من توبه نمي‌کنم که پيرماي محتسب از جوان چه خواهي
مي‌بوسم و گو بزن به تيرميک روز کمان ابروانش
در پاي لطافت تو ميرماي باد بهار عنبرين بوي
گو من به فلان زمين اسيرمچون مي‌گذري به خاک شيراز
پهلو نه خوشست بر حريرمدر خواب نمي‌روم که بي دوست
رفتي و نرفتي از ضميرماي مونس روزگار سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط