ما در خلوت به روي خلق ببستيم

ما در خلوت به روي خلق ببستيم شاعر : سعدي از همه بازآمديم و با تو نشستيم ما در خلوت به روي خلق ببستيم وان چه نه پيمان دوست بود شکستيم هر چه نه پيوند يار بود بريديم شايد اگر عيب ما کنند که مستيم مردم هشيار از اين معامله دورند ملک پري پيکري شديم و برستيم مالک خود را هميشه غصه گدازد داعي دولت به هر مقام که هستيم شاکر نعمت به هر طريق که بوديم در همه عالم بلند و پيش تو پستيم در همه چشمي عزيز و نزد تو خواريم تا تو ببينيم و خويشتن نپرستيم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما در خلوت به روي خلق ببستيم
ما در خلوت به روي خلق ببستيم
ما در خلوت به روي خلق ببستيم

شاعر : سعدي

از همه بازآمديم و با تو نشستيمما در خلوت به روي خلق ببستيم
وان چه نه پيمان دوست بود شکستيمهر چه نه پيوند يار بود بريديم
شايد اگر عيب ما کنند که مستيممردم هشيار از اين معامله دورند
ملک پري پيکري شديم و برستيممالک خود را هميشه غصه گدازد
داعي دولت به هر مقام که هستيمشاکر نعمت به هر طريق که بوديم
در همه عالم بلند و پيش تو پستيمدر همه چشمي عزيز و نزد تو خواريم
تا تو ببينيم و خويشتن نپرستيماي بت صاحب دلان مشاهده بنماي
با همه عياري از کمند نجستيمديده نگه داشتيم تا نرود دل
جان گرامي نهاده بر کف دستيمتا تو اجازت دهي که در قدمم ريز
عهد وفا هم بر اين قرار که بستيمدوستي آنست سعديا که بماند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط