ما در خلوت به روي خلق ببستيم شاعر : سعدي از همه بازآمديم و با تو نشستيم ما در خلوت به روي خلق ببستيم وان چه نه پيمان دوست بود شکستيم هر چه نه پيوند يار بود بريديم شايد اگر عيب ما کنند که مستيم مردم هشيار از اين معامله دورند ملک پري پيکري شديم و برستيم مالک خود را هميشه غصه گدازد داعي دولت به هر مقام که هستيم شاکر نعمت به هر طريق که بوديم در همه عالم بلند و پيش تو پستيم در همه چشمي عزيز و نزد تو خواريم تا تو ببينيم و خويشتن نپرستيم...