اي که ز ديده غايبي در دل ما نشسته‌اي

اي که ز ديده غايبي در دل ما نشسته‌اي شاعر : سعدي حسن تو جلوه مي‌کند وين همه پرده بسته‌اي اي که ز ديده غايبي در دل ما نشسته‌اي ما همه صيد کرده‌اي خود ز کمند جسته‌اي خاطر عام برده‌اي خون خواص خورده‌اي هم تو که خسته‌اي دلم مرهم ريش خسته‌اي از دگري چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم مي‌شنوم که دم به دم پيش دل شکسته‌اي گر به جراحت و الم دل بشکستيم چه غم
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي که ز ديده غايبي در دل ما نشسته‌اي
اي که ز ديده غايبي در دل ما نشسته‌اي
اي که ز ديده غايبي در دل ما نشسته‌اي

شاعر : سعدي

حسن تو جلوه مي‌کند وين همه پرده بسته‌اياي که ز ديده غايبي در دل ما نشسته‌اي
ما همه صيد کرده‌اي خود ز کمند جسته‌ايخاطر عام برده‌اي خون خواص خورده‌اي
هم تو که خسته‌اي دلم مرهم ريش خسته‌اياز دگري چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم
مي‌شنوم که دم به دم پيش دل شکسته‌ايگر به جراحت و الم دل بشکستيم چه غم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط