تو پري زاده ندانم ز کجا مي‌آيي

تو پري زاده ندانم ز کجا مي‌آيي شاعر : سعدي کادميزاده نباشد به چنين زيبايي تو پري زاده ندانم ز کجا مي‌آيي مثل اين روي و نشايد که به کس بنمايي راست خواهي نه حلالست که پنهان دارند نتواند که کند دعوي همبالايي سرو با قامت زيباي تو در مجلس باغ عيبت آنست که بر بنده نمي‌بخشايي در سراپاي وجودت هنري نيست که نيست که من آن قدر ندارم که تو دست آلايي به خدا بر تو که خون من بيچاره مريز به دو چشمت که ز چشمم مرو اي بينايي بي رخت چشم ندارم که جهاني بينم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو پري زاده ندانم ز کجا مي‌آيي
تو پري زاده ندانم ز کجا مي‌آيي
تو پري زاده ندانم ز کجا مي‌آيي

شاعر : سعدي

کادميزاده نباشد به چنين زيباييتو پري زاده ندانم ز کجا مي‌آيي
مثل اين روي و نشايد که به کس بنماييراست خواهي نه حلالست که پنهان دارند
نتواند که کند دعوي همبالاييسرو با قامت زيباي تو در مجلس باغ
عيبت آنست که بر بنده نمي‌بخشاييدر سراپاي وجودت هنري نيست که نيست
که من آن قدر ندارم که تو دست آلاييبه خدا بر تو که خون من بيچاره مريز
به دو چشمت که ز چشمم مرو اي بيناييبي رخت چشم ندارم که جهاني بينم
همه اسباب مهياست تو در مي‌بايينه مرا حسرت جاست و نه انديشه مال
خوشتر و خوبتر اندر نظرم مي‌آييبر من از دست تو چندان که جفا مي‌آيد
چاره بعد از تو ندانيم بجز تنهاييديگري نيست که مهر تو در او شايد بست
همچنان شکر کنيمت که عزيز ماييور به خواري ز در خويش براني ما را
گر ببندي تو به روي من و گر بگشاييمن از اين در به جفا روي نخواهم پيچيد
ما حريصيم به خدمت تو نمي‌فرماييچه کند داعي دولت که قبولش نکنند
به چنين زيور معني که تو مي‌آراييسعديا دختر انفاس تو بس دل ببرد
لطف اين باد ندارد که تو مي‌پيماييباد نوروز که بوي گل و سنبل دارد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.