در دلم بنشستهاي بيرون ميا شاعر : عطار ني برون آي از دلم در خون ميا در دلم بنشستهاي بيرون ميا هر زمان در ديده ديگرگون ميا چون ز دل بيرون نميآيي دمي تو به يک يک ذره بوقلمون ميا چون کست يک ذره هرگز پي نبرد آيد از دريا برون بيرون ميا غصهاي باشد که چون تو گوهري تو ز فقر بحر در هامون ميا سرنگون غواص خود پيش آيدت بيش از اين اي لولو مکنون ميا گر پديد آيي دو عالم گم شود گو برون از تو کسي اکنون، ميا ني برون آي و دو عالم محو کن لطف...