هر که درين ديرخانه مرد يگانه است شاعر : عطار تا به دم صور مست درد مغانه است هر که درين ديرخانه مرد يگانه است نيست مبارز مخنث بن خانه است ور به دم صور باهش آيد ازين مي هر که گمان ميبرد که شير ژيان است بر محک ديرخانه ناسره آيد آنکه ز کونين بي نشان و نشانه است در بن اين دير درس عشق که گويد سالک آن زلف شاخ شاخ چو شانهاست هر که دلي شاخ شاخ يافت چو شانه هرچه رود جز حديث عشق فسانه است بر سر جمعي که بحر تشنهي آنهاست در پس و در پيش اين طريق...