پيشگاه عشق را پيشان که يافت

پيشگاه عشق را پيشان که يافت شاعر : عطار پايگاه فقر را پايان که يافت پيشگاه عشق را پيشان که يافت جمله مردند و اثر زيشان که يافت در ميان اين دو ششدر کل خلق رخنه‌اي جز مرگ ازين زندان که يافت رخنه مي‌جويي خلاص خويشتن قسم موجودات جز هجران که يافت ذره‌اي وصلش چو کس طاقت نداشت در زمين و آسمان درمان که يافت ذره‌اي اين درد عالم سوز را در فروغش کفر با ايمان که يافت آفتاب آسمان غيب را کان هزاران ذره سرگردان که يافت چون بتافت آن آفتاب آواز...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پيشگاه عشق را پيشان که يافت
پيشگاه عشق را پيشان که يافت
پيشگاه عشق را پيشان که يافت

شاعر : عطار

پايگاه فقر را پايان که يافتپيشگاه عشق را پيشان که يافت
جمله مردند و اثر زيشان که يافتدر ميان اين دو ششدر کل خلق
رخنه‌اي جز مرگ ازين زندان که يافترخنه مي‌جويي خلاص خويشتن
قسم موجودات جز هجران که يافتذره‌اي وصلش چو کس طاقت نداشت
در زمين و آسمان درمان که يافتذره‌اي اين درد عالم سوز را
در فروغش کفر با ايمان که يافتآفتاب آسمان غيب را
کان هزاران ذره سرگردان که يافتچون بتافت آن آفتاب آواز داد
ليک دريا گشت و آن باران که يافتابر بر دريا بسي بگريست زار
گر کفي گل بود و ور طوفان که يافتگشت مستهلک درين دريا دو کون
پس وجودي بي سر و سامان که يافتچون دو عالم هست فرزند عدم
ذره‌اي در سايه‌اي پنهان که يافتچون دو عالم نيست جز يک آفتاب
آب حيوان زين همه حيوان که يافتچون همه مردند و مي‌ميرند نيز
تا خري رهوار بي پالان که يافتبر فلک رو اين دم از عيسي بپرس
گشت خون‌باران همه، باران که يافتصد هزاران چشم صديقان راه
غرقه‌ي اين راه شد جانان که يافتصد هزاران جان صديقان راه
ذره‌اي هستي درين ديوان که يافتاي فريد از فرش تا عرش مجيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط