اي چو چشم سوزن عيسي دهانت

اي چو چشم سوزن عيسي دهانت شاعر : عطار هست گويي رشته‌ي مريم ميانت اي چو چشم سوزن عيسي دهانت چشمه‌ي خورشيد گردد جان فشانت چون دم عيسي‌زني از چشم سوزن مي‌توان يافت از هواي آستانت آنچه بر مريم ز راه آستين زد بر زمين سر مي‌نهد از آسمانت ماه کو از آسمان سازد زميني بر اميد صيد زلف دلستانت نقد صد دل بايدم در هر زماني هم سري جز زلف نبود يک زمانت گرچه غلطان است در پاي تو زلفت کان شکر دايم بماند در دهانت گر سخن چون زهر گويي باک نبود بنده...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي چو چشم سوزن عيسي دهانت
اي چو چشم سوزن عيسي دهانت
اي چو چشم سوزن عيسي دهانت

شاعر : عطار

هست گويي رشته‌ي مريم ميانتاي چو چشم سوزن عيسي دهانت
چشمه‌ي خورشيد گردد جان فشانتچون دم عيسي‌زني از چشم سوزن
مي‌توان يافت از هواي آستانتآنچه بر مريم ز راه آستين زد
بر زمين سر مي‌نهد از آسمانتماه کو از آسمان سازد زميني
بر اميد صيد زلف دلستانتنقد صد دل بايدم در هر زماني
هم سري جز زلف نبود يک زمانتگرچه غلطان است در پاي تو زلفت
کان شکر دايم بماند در دهانتگر سخن چون زهر گويي باک نبود
بنده گردد بي سخن جان و جهانتور سخن خوش گويي اي جان و جهانم
ور فرو خواهد شدن جانم به جانتمن روا دارم که کام من برآيد
زانکه ديدم روي همچون گلستانتنيست جز دستان چو زلفت هيچ کارم
در فشاند در سخن همچون زبانتگر به دستاني به دست آرد فريدت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.