کشتي عمر ما کنار افتاد شاعر : عطار رخت در آب رفت و کار افتاد کشتي عمر ما کنار افتاد وز دهان در شاهوار افتاد موي همرنگ کفک دريا شد با سر شاخ روزگار افتاد روز عمري که بيخ بر باد است شورشي سخت در حصار افتاد سر به ره در نهاد سيل اجل اين زمان کار با خمار افتاد مستييي بود عهد برنايي خر نگونسار گشت و بار افتاد چون به مقصد رسم که بر سر راه که به يک گل هزار خار افتاد گل چگويم ز گلستان جهان پاي او در دهان مار افتاد هر که در گلستان دنيا...