دلم در عشق تو جان برنتابد شاعر : عطار که دل جز عشق جانان برنتابد دلم در عشق تو جان برنتابد که يک دل بيش يک جان برنتابد چو عشقت هست دل را جان نخواهد که درد عشق درمان برنتابد دلم در درد تو درمان نجويد که روز حشر ديوان برنتابد مرا در عشق تو چندان حساب است يقين دانم که دو جهان برنتابد ز عشقت قصهي گفتار ما را که يک شبنم دو طوفان برنتابد اگر با من نميسازي مسوزم که اين دل دود هجران برنتابد چو پروانه دلم در وصل خود سوز ز هجرت يک سخن...