دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد شاعر : عطار دل چه بود عقل و وهم جان نشکيبد دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد از طلب چون تو دلستان نشکيبد هر که دلي دارد و نشان تو يابد هيچ کسي از تو در جهان نشکيبد گرچه جهان را بسي کس است شکيبا سود دل آن است کز زيان نشکيبد ذرهي سوداي تو که سود جهان است يک نفس از ياد تو زبان نشکيبد گرچه زبان را مجال ياد تو نبود ديده ز ماه تو همچنان نشکيبد چون نشکيبد ز آب ماهي بي آب بي رخت از آب يک زمان نشکيبد مردم آبي چشم از...