دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد

دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد شاعر : عطار دل چه بود عقل و وهم جان نشکيبد دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد از طلب چون تو دلستان نشکيبد هر که دلي دارد و نشان تو يابد هيچ کسي از تو در جهان نشکيبد گرچه جهان را بسي کس است شکيبا سود دل آن است کز زيان نشکيبد ذره‌ي سوداي تو که سود جهان است يک نفس از ياد تو زبان نشکيبد گرچه زبان را مجال ياد تو نبود ديده ز ماه تو همچنان نشکيبد چون نشکيبد ز آب ماهي بي آب بي رخت از آب يک زمان نشکيبد مردم آبي چشم از...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد
دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد
دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد

شاعر : عطار

دل چه بود عقل و وهم جان نشکيبددل ز هواي تو يک زمان نشکيبد
از طلب چون تو دلستان نشکيبدهر که دلي دارد و نشان تو يابد
هيچ کسي از تو در جهان نشکيبدگرچه جهان را بسي کس است شکيبا
سود دل آن است کز زيان نشکيبدذره‌ي سوداي تو که سود جهان است
يک نفس از ياد تو زبان نشکيبدگرچه زبان را مجال ياد تو نبود
ديده ز ماه تو همچنان نشکيبدچون نشکيبد ز آب ماهي بي آب
بي رخت از آب يک زمان نشکيبدمردم آبي چشم از آتش عشقت
ناله کنم زانکه ناتوان نشکيبدگرچه بنالم ولي نه آن ز تو نالم
نيست عجب گر ز دل فغان نشکيبدچون نرسد دست من به جز به فغاني
بلبل گويا ز بوستان نشکيبدمي‌نشکيبد دمي ز کوي تو عطار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط