در زير بار عشقت هر توسني چه سنجد شاعر : عطار با داو ششدر تو هر کم زني چه سنجد در زير بار عشقت هر توسني چه سنجد در پيش زور عشقت تر دامني چه سنجد چون پنجههاي شيران عشق تو خرد بشکست هيهات ميندانم تا ارزني چه سنجد جايي که کوهها را يک ذره وزن نبود اندر چنان مقامي چوبکزني چه سنجد جايي که صد هزاران سلطان به سر درآيند يک مشت ارزن آخر در خرمني چه سنجد جانهاي پاکبازان خون شد درين بيابان با زخم ناوک تو هر جوشني چه سنجد چون پردلان عالم پيشت...