تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد

تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد شاعر : عطار جان بي دل و بي قرار مي‌پيچد تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد در هر پيچي هزار مي‌پيچد دل بود بسي در انتظار تو زلف تو کمندوار مي‌پيچد زان مي‌پيچم که تاج را چندين در حلقه‌ي بي شمار مي‌پيچد بس جان که ز پيچ حلقه‌ي زلفت چو زلف تو تابدار مي‌پيچد بس دل که ز زلف تابدار تو بي روي تو زير دار مي‌پيچد بس تن که ز بار عشق يک مويت و او بر سر دار زار مي‌پيچد تو مي‌گذري ز ناز بس فارغ جان مي‌دهد و چو مار مي‌پيچد...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد
تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد
تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد

شاعر : عطار

جان بي دل و بي قرار مي‌پيچدتا زلف تو همچو مار مي‌پيچد
در هر پيچي هزار مي‌پيچددل بود بسي در انتظار تو
زلف تو کمندوار مي‌پيچدزان مي‌پيچم که تاج را چندين
در حلقه‌ي بي شمار مي‌پيچدبس جان که ز پيچ حلقه‌ي زلفت
چو زلف تو تابدار مي‌پيچدبس دل که ز زلف تابدار تو
بي روي تو زير دار مي‌پيچدبس تن که ز بار عشق يک مويت
و او بر سر دار زار مي‌پيچدتو مي‌گذري ز ناز بس فارغ
جان مي‌دهد و چو مار مي‌پيچدهر دل که شکار زلف تو گردد
بس نادره در شکار مي‌پيچدترکانه و چست هندوي زلفت
زان چهره‌ي چون نگار مي‌پيچدهر دل که ز دام زلف تو بجهد
زيرا که به اضطرار مي‌پيچدچون مي‌پيچد فريد بپذيرش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط