دلي کز عشق جانان جان ندارد

دلي کز عشق جانان جان ندارد شاعر : عطار توان گفتن که او ايمان ندارد دلي کز عشق جانان جان ندارد که کس مردي يک جولان ندارد درين ميدان که يارد گشت يکدم که جان يک لحظه بي‌جانان ندارد شگرفي بايد از گنج دو عالم که رهرو راه را آسان ندارد به آساني منه در کوي او پاي چه درد است اين که خود درمان ندارد چه عشق است اين که خود نقصان نگيرد که دل بي درد عشقش جان ندارد دلم در درد عشق او چنان است که دور است اين ره و پايان ندارد مرو در راه او گر ناتواني...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلي کز عشق جانان جان ندارد
دلي کز عشق جانان جان ندارد
دلي کز عشق جانان جان ندارد

شاعر : عطار

توان گفتن که او ايمان ندارددلي کز عشق جانان جان ندارد
که کس مردي يک جولان ندارددرين ميدان که يارد گشت يکدم
که جان يک لحظه بي‌جانان نداردشگرفي بايد از گنج دو عالم
که رهرو راه را آسان نداردبه آساني منه در کوي او پاي
چه درد است اين که خود درمان نداردچه عشق است اين که خود نقصان نگيرد
که دل بي درد عشقش جان ندارددلم در درد عشق او چنان است
که دور است اين ره و پايان نداردمرو در راه او گر ناتواني
که کوي عاشقان پيشان ندارداگر قوت نداري دور ازين راه
همه عمرت چنين حيران نداردبرو عطار دم درکش که جانان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط