آتش عشق آب کارم برد

آتش عشق آب کارم برد شاعر : عطار هوس روي او قرارم برد آتش عشق آب کارم برد روي ننمود و روزگارم برد روزگاري به بوي او بودم از بد و نيک برکنارم برد عشق تا در ميان کشيد مرا نيم‌شب نقد اختيارم برد مست بودم که عشق کيسه شکاف سوي بازار دردخوارم برد دردييي بر کفم نهاد به زور همچنان مست زير دارم برد چون دلم مست شد ز دردي او بار ديگر به کوي يارم برد من ز من دور مانده در پي دل آتش غيرت آب کارم برد نعره برداشتم به بوي وصال باز در بند...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آتش عشق آب کارم برد
آتش عشق آب کارم برد
آتش عشق آب کارم برد

شاعر : عطار

هوس روي او قرارم بردآتش عشق آب کارم برد
روي ننمود و روزگارم بردروزگاري به بوي او بودم
از بد و نيک برکنارم بردعشق تا در ميان کشيد مرا
نيم‌شب نقد اختيارم بردمست بودم که عشق کيسه شکاف
سوي بازار دردخوارم برددردييي بر کفم نهاد به زور
همچنان مست زير دارم بردچون دلم مست شد ز دردي او
بار ديگر به کوي يارم بردمن ز من دور مانده در پي دل
آتش غيرت آب کارم بردنعره برداشتم به بوي وصال
باز در بند انتظارم بردچون بماندم به هجر روزي چند
نيستي آمد و خمارم بردچون ز هستي مرا خمار گرفت
همچو عطار ذره‌وارم بردچون شدم نيست پيش آن خورشيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط