درد من از عشق تو درمان نبرد

درد من از عشق تو درمان نبرد شاعر : عطار زانکه دلم خون شد و فرمان نبرد درد من از عشق تو درمان نبرد درد بسي برد که درمان نبرد دل که به جان آمده‌ي درد توست کانکه به تو داد دل او جان نبرد جان نبرم از تو من خسته‌دل بويي از آن زلف پريشان نبرد هر که پريشان نشد از زلف تو هر که به تو راه ز پيشان نبرد تا به ابد گمره جاويد ماند آنچه که مي‌جست ز تو آن نبرد پاک‌بري تا دو جهان در نباخت دست درين راه به دستان نبرد پاک توان باخت درين ره که کس ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درد من از عشق تو درمان نبرد
درد من از عشق تو درمان نبرد
درد من از عشق تو درمان نبرد

شاعر : عطار

زانکه دلم خون شد و فرمان نبرددرد من از عشق تو درمان نبرد
درد بسي برد که درمان نبرددل که به جان آمده‌ي درد توست
کانکه به تو داد دل او جان نبردجان نبرم از تو من خسته‌دل
بويي از آن زلف پريشان نبردهر که پريشان نشد از زلف تو
هر که به تو راه ز پيشان نبردتا به ابد گمره جاويد ماند
آنچه که مي‌جست ز تو آن نبردپاک‌بري تا دو جهان در نباخت
دست درين راه به دستان نبردپاک توان باخت درين ره که کس
يک نفس اين راه به پايان نبردگرچه به سر گشت فلک قرن‌ها
واقعه‌ي عشق تو پي زان نبردچرخ چو از خويش نيامد به سر
هيچ ملخ ملک سليمان نبردکي ببرم وصل تو دست تهي
مرده‌دلي چشمه‌ي حيوان نبردآه که اندر ظلمات جهان
نرد غم عشق تو آسان نبردتا که نشد مات فريد از دو کون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.