از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد

از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد شاعر : عطار بر دل آيد چون ز دل بگذشت از جان بگذرد از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد ناوک مژگان او بر موي مژگان بگذرد راست اندازي چشمش بين که گر خواهد به حکم کز نخست آيد بر آن زلف زره‌سان بگذرد باد وقتي آب را همچون زره داند نمود گر به پيش قد آن سرو خرامان بگذرد در زمان آزاد گردد سرو از بالاي خويش گر ز رويت سايه بر خورشيد رخشان بگذرد ماه‌رويا آفتاب از شرم تو پنهان شود نيزه بالا خون ز بالاي سرم زان بگذرد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد
از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد
از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد

شاعر : عطار

بر دل آيد چون ز دل بگذشت از جان بگذرداز کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد
ناوک مژگان او بر موي مژگان بگذردراست اندازي چشمش بين که گر خواهد به حکم
کز نخست آيد بر آن زلف زره‌سان بگذردباد وقتي آب را همچون زره داند نمود
گر به پيش قد آن سرو خرامان بگذرددر زمان آزاد گردد سرو از بالاي خويش
گر ز رويت سايه بر خورشيد رخشان بگذردماه‌رويا آفتاب از شرم تو پنهان شود
نيزه بالا خون ز بالاي سرم زان بگذردبا توام خون نيزه گردان نيست، دور از روي تو
آه خون آلودم از گردون گردان بگذردتو ز آه من چو گردون فارغ و از هجر تو
کز تف او آتش از بالاي کيوان بگذرددر دل عطار از عشقت چنان آتش فتاد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط