از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد شاعر : عطار بر دل آيد چون ز دل بگذشت از جان بگذرد از کمان ابروش چون تير مژگان بگذرد ناوک مژگان او بر موي مژگان بگذرد راست اندازي چشمش بين که گر خواهد به حکم کز نخست آيد بر آن زلف زرهسان بگذرد باد وقتي آب را همچون زره داند نمود گر به پيش قد آن سرو خرامان بگذرد در زمان آزاد گردد سرو از بالاي خويش گر ز رويت سايه بر خورشيد رخشان بگذرد ماهرويا آفتاب از شرم تو پنهان شود نيزه بالا خون ز بالاي سرم زان بگذرد ...