عشق تو مست جاودانم کرد

عشق تو مست جاودانم کرد شاعر : عطار ناکس جمله‌ي جهانم کرد عشق تو مست جاودانم کرد که مي عشق سر گرانم کرد گر سبک‌دل شوم عجب نبود راست چون سايه‌اي نهانم کرد چون هويدا شد آفتاب رخت که غم عشق بي‌نشانم کرد چون نشان جويم از تو در ره تو پس به صد روي امتحانم کرد شير عشقت به خشم پنجه گشاد دل من برد و قصد جانم کرد درديم داد و درد من بفزود گفتمش من کيم چه دانم کرد گفت اي دلشده چه خواهي کرد همچو سايه ز پس دوانم کرد تا ز پيشم چو آفتاب برفت...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق تو مست جاودانم کرد
عشق تو مست جاودانم کرد
عشق تو مست جاودانم کرد

شاعر : عطار

ناکس جمله‌ي جهانم کردعشق تو مست جاودانم کرد
که مي عشق سر گرانم کردگر سبک‌دل شوم عجب نبود
راست چون سايه‌اي نهانم کردچون هويدا شد آفتاب رخت
که غم عشق بي‌نشانم کردچون نشان جويم از تو در ره تو
پس به صد روي امتحانم کردشير عشقت به خشم پنجه گشاد
دل من برد و قصد جانم کرددرديم داد و درد من بفزود
گفتمش من کيم چه دانم کردگفت اي دلشده چه خواهي کرد
همچو سايه ز پس دوانم کردتا ز پيشم چو آفتاب برفت
آه کين کار چون توانم کردسايه هرگز در آفتاب رسد
که يقين‌ها همه گمانم کردچند گويي نگه کن اي عطار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط