زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد شاعر : عطار عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد گويي که قضا با غم عشق تو قران کرد گويي که بلا با سر زلف تو قرين بود چون يافت ره زلف تو يک حلقه نشان کرد اندر طلب زلف تو عمري دل من رفت وان حلقه ز چشم من سرگشته نهان کرد وقت سحري باد درآمد ز پس و پيش چون برد دلم آمد و آهنگ به جان کرد چون حلقهي زلف تو نهان گشت دلم برد پيش آمد و عمري چو دلم در سر آن کرد جان نيز به سوداي سر زلف...