عشق آمد و آتشي به دل در زد

عشق آمد و آتشي به دل در زد شاعر : عطار تا دل به گزاف لاف دلبر زد عشق آمد و آتشي به دل در زد کامد غم عشق و حلقه بر در زد آسوده بدم نشسته در کنجي هر چيز که داشتم به هم بر زد شاخ طربم ز بيخ و بن برکند تا رويم از آرزوي او زر زد گفتند که سيم‌بر نگار است او عقلم چو مگس دو دست بر سر زد طاوس رخش چو کرد يک جلوه دريا ديدي که موج گوهر زد از چهره‌ي او دلم چو دريا شد هر دم که زد از ميان اخگر زد عطار چو آتشين دل آمد زو ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق آمد و آتشي به دل در زد
عشق آمد و آتشي به دل در زد
عشق آمد و آتشي به دل در زد

شاعر : عطار

تا دل به گزاف لاف دلبر زدعشق آمد و آتشي به دل در زد
کامد غم عشق و حلقه بر در زدآسوده بدم نشسته در کنجي
هر چيز که داشتم به هم بر زدشاخ طربم ز بيخ و بن برکند
تا رويم از آرزوي او زر زدگفتند که سيم‌بر نگار است او
عقلم چو مگس دو دست بر سر زدطاوس رخش چو کرد يک جلوه
دريا ديدي که موج گوهر زداز چهره‌ي او دلم چو دريا شد
هر دم که زد از ميان اخگر زدعطار چو آتشين دل آمد زو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.