دل به سوداي تو جان در بازد

دل به سوداي تو جان در بازد شاعر : عطار جان براي تو جهان در بازد دل به سوداي تو جان در بازد هرچه دارد به ميان در بازد دل چو عشق تو درآيد به ميان سر به دعوي زبان در بازد ور بگويد که که را دارد دوست دل برافشاند و جان در بازد هر که در کوي تو آيد به قمار جان و دل نعره‌زنان در بازد هر که يک جرعه مي عشق تو خورد همه‌ي نام و نشان در بازد جمله‌ي نيک و بد از سر بنهد گر همه سود و زيان در بازد هيچ چيزش به نگيرد دامن هر چه کون است و مکان در...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل به سوداي تو جان در بازد
دل به سوداي تو جان در بازد
دل به سوداي تو جان در بازد

شاعر : عطار

جان براي تو جهان در بازددل به سوداي تو جان در بازد
هرچه دارد به ميان در بازددل چو عشق تو درآيد به ميان
سر به دعوي زبان در بازدور بگويد که که را دارد دوست
دل برافشاند و جان در بازدهر که در کوي تو آيد به قمار
جان و دل نعره‌زنان در بازدهر که يک جرعه مي عشق تو خورد
همه‌ي نام و نشان در بازدجمله‌ي نيک و بد از سر بنهد
گر همه سود و زيان در بازدهيچ چيزش به نگيرد دامن
هر چه کون است و مکان در بازدجان عطار درين وادي عشق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط