شرح رويت به هر زبان نرسد | | ذوق وصلت به هيچ جان نرسد |
دست موري به آسمان نرسد | | سر زلفت به دست چون آرم |
سر يک موي امتحان نرسد | | با سر زلفت تو دو عالم را |
تا که کار دلم به جان نرسد | | نرسد بوي زلف تو به دلم |
عمرها گردد و بدان نرسد | | ماه خواهد که چون رخ تو بود |
هيچکس را خط امان نرسد | | پيش خطت که رايج است به خون |
هيچ طوطي شکرفشان نرسد | | تا قيامت چو طوطي خط تو |
تا نميرد ز خود نشان نرسد | | عقل را زاب زندگاني تو |
هر دو کونت فرا ميان نرسد | | گرچه کس نيست چو تو موي ميان |
بيش گردي به کاروان نرسد | | کاروان تواند خلق و ز تو |
که نظير تو در جهان نرسد | | برسد صد هزار باره جهان |
به چو من کس به رايگان نرسد | | وصل تو چون به جان نمييابند |
هيچ کس را از او امان نرسد | | آتش عشق تو چو شعله زند |
هر که را در رهت زيان نرسد | | تا ابد دل ز سود برگيرد |
که مرا چون تو ميهمان نرسد | | کردهام دل کباب و اشک شراب |
برسد جان و آن زمان نرسد | | آن زمان کت به جان بخواهم جست |
هيچ گوينده را بيان نرسد | | تا که عطار را بيان تو هست |