نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد شاعر : عطار نه عقل چو عشق آمد از جان و تن انديشد نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد کم کاستتيي آن کس کز خويشتن انديشد چون آتش عشق تو شعله زند اندر دل کفر است درين معني کانجا رسن انديشد گر مدعي عشقت در چاه بلا افتد گر در همه عمر خود از سوختن انديشد پروانه بر معني کي محرم شمع افتد خصميش کند جانش گر از کفن انديشد عاشق که به صد زاري در عشق تو جان بدهد کانجام نگيرد ره گر ز انجمن انديشد عاشق همه رسوا به در انجمن...