نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد

نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد شاعر : عطار نه عقل چو عشق آمد از جان و تن انديشد نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد کم کاستتيي آن کس کز خويشتن انديشد چون آتش عشق تو...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد
نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد
نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد

شاعر : عطار

نه عقل چو عشق آمد از جان و تن انديشدنه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد
کم کاستتيي آن کس کز خويشتن انديشدچون آتش عشق تو شعله زند اندر دل
کفر است درين معني کانجا رسن انديشدگر مدعي عشقت در چاه بلا افتد
گر در همه عمر خود از سوختن انديشدپروانه بر معني کي محرم شمع افتد
خصميش کند جانش گر از کفن انديشدعاشق که به صد زاري در عشق تو جان بدهد
کانجام نگيرد ره گر ز انجمن انديشدعاشق همه رسوا به در انجمن عالم
عطار به صد مستي تا کي سخن انديشدجانا چو دلم خستي راه سخنم بستي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما