چو ترک سيم برم صبحدم ز خواب درآمد شاعر : عطار مرا ز خواب برانگيخت و با شراب درآمد چو ترک سيم برم صبحدم ز خواب درآمد چو ديد ديده که آن بت به صد شتاب درآمد به صد شتاب برون رفت عقل جامه به دندان ز زلف او به دل من هزار تاب درآمد چو زلف او دل پر تاب من ببرد به غارت چو ترک من ز سر بيخودي خراب درآمد خراب گشتم و بيخود اگر چه باده نخوردم چو باد خورد چو آتش به کار آب درآمد نهاد شمع و شرابي که شيشه شعله زد از وي همي نسيم گل و نور ماهتاب درآمد شراب...