لباس کفر پوشيده درآمد شاعر : عطار به دل گفتم چبودت گفت ناگه لباس کفر پوشيده درآمد مرا از من رهانيد و به انصاف تفي از جان شوريده درآمد جهان عطار را داد و برون شد فتوحي بس پسنديده درآمد نگارم دوش شوريده درآمد چو بيرون شد جهان ديده درآمد عجايب بين که نور آفتابم چو زلف خود بشوليده درآمد چو زلفش ديد دل بگريخت ناگه به شب از روزن ديده درآمد ميان دربست از زنار زلفش نهان از راه دزديده درآمد چو شيخي خرقه پوشيده برون شد به ترسايي نترسيده...