نه قدر وصال تو هر مختصري داند

نه قدر وصال تو هر مختصري داند شاعر : عطار نه قيمت عشق تو هر بي خبري داند نه قدر وصال تو هر مختصري داند او قيمت عشق تو آخر قدري داند هر عاشق سرگردان کز عشق تو جان بدهد کفر است اگر خود را بالي و پري داند آن لحظه که پروانه در پرتو شمع افتد دل را محلي بيند جان را خطري داند سگ به ز کسي باشد کو پيش سگ کويت از خاک سر کويت خود را گذري داند گمراه کسي باشد کاندر همه عمر خود جز تو دگري بيند جز تو دگري داند مرتد بود آن غافل کاندر دو جهان يکدم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نه قدر وصال تو هر مختصري داند
نه قدر وصال تو هر مختصري داند
نه قدر وصال تو هر مختصري داند

شاعر : عطار

نه قيمت عشق تو هر بي خبري داندنه قدر وصال تو هر مختصري داند
او قيمت عشق تو آخر قدري داندهر عاشق سرگردان کز عشق تو جان بدهد
کفر است اگر خود را بالي و پري داندآن لحظه که پروانه در پرتو شمع افتد
دل را محلي بيند جان را خطري داندسگ به ز کسي باشد کو پيش سگ کويت
از خاک سر کويت خود را گذري داندگمراه کسي باشد کاندر همه عمر خود
جز تو دگري بيند جز تو دگري داندمرتد بود آن غافل کاندر دو جهان يکدم
در راه تو کس هرگز به زين سفري داندبرخاست ز جان و دل عطار به صد منزل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط