دلي کز عشق تو جان برفشاند شاعر : عطار ز کفر زلف ايمان برفشاند دلي کز عشق تو جان برفشاند صد و يک جان به جانان برفشاند دلي بايد که گر صد جان دهندش هزاران ساله درمان برفشاند وگر يک ذره درد عشق يابد ولي صد جان پنهان برفشاند نيارد کار خود يک لحظه پيدا به يک دم دامن از جان برفشاند اگر جان هيچ دامن گيرش آيد که خواهد تا هزاران برفشاند چه ميگويم که از يک جان چه خيزد بهشت از پيش رضوان برفشاند چو دوزخ گرم گردد سوز عشقش ز راه چشم گريان...