دلم بي عشق تو يک دم نماند شاعر : عطار چه ميگويم که جانم هم نماند دلم بي عشق تو يک دم نماند يکي چون زلف تو بر هم نماند چو با زلفت نهم صد کار برهم ز شوق تو يکي محکم نماند واگر صد توبهي محکم بيارم که آنجا رسم مدح و ذم نماند جهان عشق تو نادر جهاني است ز دردش در جهان مرهم نماند دلي کز عشق عين درد گردد به عالم برنهي عالم نماند اگر يگ ذره از اندوه نايافت ز دو کونش به يک جو غم نماند کسي کو در غم عشقت فرو شد که يک همدم تو را همدم نماند...