گرد ره تو کعبه و خمار نماند

گرد ره تو کعبه و خمار نماند شاعر : عطار يک دل ز مي عشق تو هشيار نماند گرد ره تو کعبه و خمار نماند بر روي زمين خرقه و زنار نماند ور يک سر موي از رخ تو روي نمايد آن سوخته را جز غم تو کار نماند وآن را که دمي روي نمايي ز دو عالم از چهره‌ي خورشيد و مه آثار نماند گر برفکني پرده از آن چهره‌ي زيبا با نور رخت ديده و ديدار نماند جان چو بگشايد به رخت ديده که جان را از وحدت تو هستي ديار نماند گر وحدت خود را با قلاوز فرستي تا در دو جهان يک دل بيدار...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گرد ره تو کعبه و خمار نماند
گرد ره تو کعبه و خمار نماند
گرد ره تو کعبه و خمار نماند

شاعر : عطار

يک دل ز مي عشق تو هشيار نماندگرد ره تو کعبه و خمار نماند
بر روي زمين خرقه و زنار نماندور يک سر موي از رخ تو روي نمايد
آن سوخته را جز غم تو کار نماندوآن را که دمي روي نمايي ز دو عالم
از چهره‌ي خورشيد و مه آثار نماندگر برفکني پرده از آن چهره‌ي زيبا
با نور رخت ديده و ديدار نماندجان چو بگشايد به رخت ديده که جان را
از وحدت تو هستي ديار نماندگر وحدت خود را با قلاوز فرستي
تا در دو جهان يک دل بيدار نماندجانا ز مي عشق تو يک قطره به دل ده
تا جز تو کسي محرم اسرار نمانددر خواب کن اين سوختگان را ز مي عشق
ترسم که درين واقعه عطار نمانداز بس که ز درياي دلم موج گهر خاست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط