چون سيمبران روي به گلزار نهادند

چون سيمبران روي به گلزار نهادند شاعر : عطار گل را ز رخ چون گل خود خار نهادند چون سيمبران روي به گلزار نهادند نار از رخ گل در دل گلنار نهادند تا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار پس عاشق دلسوخته را کار نهادند در کار شدند و مي چون زنگ کشيدند تنگي ز لب لعل شکربار نهادند تلخي ز مي لعل ببردند که مي را کز گل کلهي بر سر گلزار نهادند اي ساقي گلرنگ درافکن مي گلبوي طفلي است که در مهد چو زنگار نهادند مي‌نوش چو شنگرف به سرخي که گل تر گلهاي جگر سوخته...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون سيمبران روي به گلزار نهادند
چون سيمبران روي به گلزار نهادند
چون سيمبران روي به گلزار نهادند

شاعر : عطار

گل را ز رخ چون گل خود خار نهادندچون سيمبران روي به گلزار نهادند
نار از رخ گل در دل گلنار نهادندتا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار
پس عاشق دلسوخته را کار نهادنددر کار شدند و مي چون زنگ کشيدند
تنگي ز لب لعل شکربار نهادندتلخي ز مي لعل ببردند که مي را
کز گل کلهي بر سر گلزار نهادنداي ساقي گلرنگ درافکن مي گلبوي
طفلي است که در مهد چو زنگار نهادندمي‌نوش چو شنگرف به سرخي که گل تر
گلهاي جگر سوخته در بار نهادندبوي جگر سوخته بشنو که چمن را
آن داغ سيه بر دل خون خوار نهادندزان غرقه‌ي خون گشت تن لاله که او را
در سينه‌ي او گوهر اسرار نهادندسوسن چو زبان داشت فروشد به خموشي
آن در که درين خاطر عطار نهادنداز بر بنيارد کس و از بحر نزايد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.