چون سيمبران روي به گلزار نهادند شاعر : عطار گل را ز رخ چون گل خود خار نهادند چون سيمبران روي به گلزار نهادند نار از رخ گل در دل گلنار نهادند تا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار پس عاشق دلسوخته را کار نهادند در کار شدند و مي چون زنگ کشيدند تنگي ز لب لعل شکربار نهادند تلخي ز مي لعل ببردند که مي را کز گل کلهي بر سر گلزار نهادند اي ساقي گلرنگ درافکن مي گلبوي طفلي است که در مهد چو زنگار نهادند مينوش چو شنگرف به سرخي که گل تر گلهاي جگر سوخته...