چون لبش درج گهر باز کند شاعر : عطار عقل را حاملهي راز کند چون لبش درج گهر باز کند طوطي روح چه پرواز کند يارب از عشق شکر خندهي او صفت آن لب دمساز کند هيچ کس زهره ندارد که دمي غم آن غمزهي غماز کند تيرباران همهي شادي دل زلف شبرنگ ز رخ باز کند راست کان ترک پريچهره چو صبح از چه زنگي دل آغاز کند نتوان گفت که هندوي بصر ور کند ناز به صد ناز کند ناز او چون خوشم آيد نکند ذره را با فلک انباز کند ماه رويت چو ز رخ درتابد همچو خورشيد...