شير عشقش چو پنجه بگشايد شاعر : عطار عقل را طفل شيرخواره کند شير عشقش چو پنجه بگشايد که ز هر سو جهان گذاره کند زور يک ذره عشق چندان است که ندانم که صد کتاره کند ضربت عشق با فريد آن کرد جگرم ز اشتياق پاره کند آفتاب رخ آشکاره کند مهر و مه را دو پيشکاره کند از پس پرده روي بنمايد روي خورشيد پر ستاره کند شوق رويش چو روي پر از اشک خون خارا ز سنگ خاره کند لعل داني که چيست رخش لبش مدتي خار پشتواره کند هر که او روي چو گلش خواهد کان...