شير عشقش چو پنجه بگشايد

شير عشقش چو پنجه بگشايد شاعر : عطار عقل را طفل شيرخواره کند شير عشقش چو پنجه بگشايد که ز هر سو جهان گذاره کند زور يک ذره عشق چندان است که ندانم که صد کتاره کند ضربت عشق با فريد آن کرد جگرم ز اشتياق پاره کند آفتاب رخ آشکاره کند مهر و مه را دو پيشکاره کند از پس پرده روي بنمايد روي خورشيد پر ستاره کند شوق رويش چو روي پر از اشک خون خارا ز سنگ خاره کند لعل داني که چيست رخش لبش مدتي خار پشتواره کند هر که او روي چو گلش خواهد کان...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شير عشقش چو پنجه بگشايد
شير عشقش چو پنجه بگشايد
شير عشقش چو پنجه بگشايد

شاعر : عطار

عقل را طفل شيرخواره کندشير عشقش چو پنجه بگشايد
که ز هر سو جهان گذاره کندزور يک ذره عشق چندان است
که ندانم که صد کتاره کندضربت عشق با فريد آن کرد
جگرم ز اشتياق پاره کندآفتاب رخ آشکاره کند
مهر و مه را دو پيشکاره کنداز پس پرده روي بنمايد
روي خورشيد پر ستاره کندشوق رويش چو روي پر از اشک
خون خارا ز سنگ خاره کندلعل داني که چيست رخش لبش
مدتي خار پشتواره کندهر که او روي چو گلش خواهد
کان کس اول ز جان کناره کنددر ميان با کسي همي آيد
همه را دوع در کواره کندعاشقاني که وصل او طلبند
جمله را گور گاهواره کندبالغان در رهش چو طفل رهند
چهره‌ي مردم آشکاره کندتا کسي روي او نداند باز
چون سيه پوش شد نظاره کندنور رويش ز هر دريچه‌ي چشم
چون نداند کسي چه چاره کندعشق او در غلط بسي فکند
توبه را صد هزار باره کندنتوانيم توبه کرد ز عشق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط