گر فلک ديده بر آن چهره‌ي زيبا فکند

گر فلک ديده بر آن چهره‌ي زيبا فکند شاعر : عطار ماه را موي کشان کرده به صحرا فکند گر فلک ديده بر آن چهره‌ي زيبا فکند بو که يک چشم بر آن طلعت زيبا فکند هر شبي زان بگشايد فلک اين چندين چشم پر زنان خويش برين گلشن خضرا فکند همچو پروانه به نظاره‌ي او شمع سپهر جرعه‌اي بوي لبش يافته بر ما فکند خاک او زان شده‌ام تا چو ميي نوش کند هر دم از دست بيندازد و در پا فکند چون دل سوخته اندر سر زلفش بستم شرط آن است که از زير به بالا فکند زلف در پاي چرا مي‌فکند...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر فلک ديده بر آن چهره‌ي زيبا فکند
گر فلک ديده بر آن چهره‌ي زيبا فکند
گر فلک ديده بر آن چهره‌ي زيبا فکند

شاعر : عطار

ماه را موي کشان کرده به صحرا فکندگر فلک ديده بر آن چهره‌ي زيبا فکند
بو که يک چشم بر آن طلعت زيبا فکندهر شبي زان بگشايد فلک اين چندين چشم
پر زنان خويش برين گلشن خضرا فکندهمچو پروانه به نظاره‌ي او شمع سپهر
جرعه‌اي بوي لبش يافته بر ما فکندخاک او زان شده‌ام تا چو ميي نوش کند
هر دم از دست بيندازد و در پا فکندچون دل سوخته اندر سر زلفش بستم
شرط آن است که از زير به بالا فکندزلف در پاي چرا مي‌فکند زانکه کمند
هر نفس نعره‌زنان بر سر غوغا فکندغمش از صومعه عطار جگر سوخته را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط