شبي کز زلف تو عالم چو شب بود

شبي کز زلف تو عالم چو شب بود شاعر : عطار سر مويي نه طالب نه طلب بود شبي کز زلف تو عالم چو شب بود نه اسم حزن و نه اسم طرب بود جهاني بود در عين عدم غرق که نه زين نام و نه زان يک لقب بود چنان در هيچ پنهان بود عالم که گفت آن جايگه هرگز که شب بود بتافت از زلف آن روي چو خورشيد جهان گفتي که دايم بر عجب بود نگارستان رويت جلوه‌اي کرد جهاني خلق تشنه خشک‌لب بود همي تا لعل سيرابت نمودي همه آفاق پر شور و شغب بود بتا تا چشم چون نرگس گشادي ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شبي کز زلف تو عالم چو شب بود
شبي کز زلف تو عالم چو شب بود
شبي کز زلف تو عالم چو شب بود

شاعر : عطار

سر مويي نه طالب نه طلب بودشبي کز زلف تو عالم چو شب بود
نه اسم حزن و نه اسم طرب بودجهاني بود در عين عدم غرق
که نه زين نام و نه زان يک لقب بودچنان در هيچ پنهان بود عالم
که گفت آن جايگه هرگز که شب بودبتافت از زلف آن روي چو خورشيد
جهان گفتي که دايم بر عجب بودنگارستان رويت جلوه‌اي کرد
جهاني خلق تشنه خشک‌لب بودهمي تا لعل سيرابت نمودي
همه آفاق پر شور و شغب بودبتا تا چشم چون نرگس گشادي
سر مردان کامل در کنب بودهمي تا حلقه‌اي در زلف دادي
مگر اينجايگه جاي ادب بودچو از حد مي‌بشد گستاخي خلق
حجاب و کشف جان‌ها زين سبب بودخيال نار و نور افتاده در راه
نه نامي بود هرگز نه نسب بوددرين وادي دل عطار را هيچ


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.