عشق بي درد ناتمام بود

عشق بي درد ناتمام بود شاعر : عطار کز نمک ديگ را طعام بود عشق بي درد ناتمام بود عشق بي درد دل حرام بود نمک اين حديث درد دل است زانکه بي اين دو کار خام بود کشته عشق گرد و سوخته شو آب اگر نيست خون تمام بود کشته‌ي عشق را به خون شويند کفني به ز خون کدام بود کفن عاشقان ز خون سازند بي قراري علي‌الدوام بود از ازل تا ابد ز مستي عشق که منزه ز دال و لام بود در ره عاشقان دلي بايد نه گرفتار ننگ و نام بود نه خريدار نيک و بد باشد جمله‌ي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق بي درد ناتمام بود
عشق بي درد ناتمام بود
عشق بي درد ناتمام بود

شاعر : عطار

کز نمک ديگ را طعام بودعشق بي درد ناتمام بود
عشق بي درد دل حرام بودنمک اين حديث درد دل است
زانکه بي اين دو کار خام بودکشته عشق گرد و سوخته شو
آب اگر نيست خون تمام بودکشته‌ي عشق را به خون شويند
کفني به ز خون کدام بودکفن عاشقان ز خون سازند
بي قراري علي‌الدوام بوداز ازل تا ابد ز مستي عشق
که منزه ز دال و لام بوددر ره عاشقان دلي بايد
نه گرفتار ننگ و نام بودنه خريدار نيک و بد باشد
جمله‌ي خلق را غلام بودسرفرازي و خواجگي نخرد
با همه خلق در نيام بودنبود تيغش و اگر باشد
هر که را پيش او مقام بودهمچو خود بي قرار و مست کند
بو که اين دولتش مدام بودگاه‌گاهي چنين شود عطار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط