عشق بي درد ناتمام بود شاعر : عطار کز نمک ديگ را طعام بود عشق بي درد ناتمام بود عشق بي درد دل حرام بود نمک اين حديث درد دل است زانکه بي اين دو کار خام بود کشته عشق گرد و سوخته شو آب اگر نيست خون تمام بود کشتهي عشق را به خون شويند کفني به ز خون کدام بود کفن عاشقان ز خون سازند بي قراري عليالدوام بود از ازل تا ابد ز مستي عشق که منزه ز دال و لام بود در ره عاشقان دلي بايد نه گرفتار ننگ و نام بود نه خريدار نيک و بد باشد جملهي...