هر گدايي مرد سلطان کي شود

هر گدايي مرد سلطان کي شود شاعر : عطار پشه‌اي آخر سليمان کي شود هر گدايي مرد سلطان کي شود چون که سلطان نيست سلطان کي شود ني عجب آن است کين مرد گدا اين چو عين آن بود آن کي شود بس عجب کاري است بس نادر رهي اين سخن روشن به برهان کي شود گر بدين برهان کني از من طلب بر تو اين دشوار آسان کي شود تا نگردي از وجود خود فنا هر دو يکسان نيست يکسان کي شود گفتمش فاني شو و باقي تويي قطره‌اي درياي عمان کي شود گرچه هم درياي عمان قطره‌اي است قطره‌بين...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر گدايي مرد سلطان کي شود
هر گدايي مرد سلطان کي شود
هر گدايي مرد سلطان کي شود

شاعر : عطار

پشه‌اي آخر سليمان کي شودهر گدايي مرد سلطان کي شود
چون که سلطان نيست سلطان کي شودني عجب آن است کين مرد گدا
اين چو عين آن بود آن کي شودبس عجب کاري است بس نادر رهي
اين سخن روشن به برهان کي شودگر بدين برهان کني از من طلب
بر تو اين دشوار آسان کي شودتا نگردي از وجود خود فنا
هر دو يکسان نيست يکسان کي شودگفتمش فاني شو و باقي تويي
قطره‌اي درياي عمان کي شودگرچه هم درياي عمان قطره‌اي است
قطره‌بين باشد مسلمان کي شودگر کسي را ديده دريابين نشد
سنگ کفرت لعل ايمان کي شودتا نگردد قطره و دريا يکي
مي‌ندانم بر تو رخشان کي شودجمله يک خورشيد مي‌بينم وليک
جان‌فشان بر روي جانان کي شودهر که خورشيد جمال او نديد
منتظر بنشسته تا جان کي شودصد هزاران مرد مي‌بينم ز عشق
گل بدين درگه نگهبان کي شودچند اندايي به گل خورشيد را
آن چنان خورشيد پنهان کي شوداز کفي گل کان وجود آدم است
پاي در گل ره به پايان کي شودگر به کلي برنگيري گل ز راه
هر صبي رستم به دستان کي شودنه چه مي‌گويم تو مرد اين نه‌اي
هر مخنث مرد ميدان کي شودکي تواني شد تو مرد اين حديث
هر عصا در دست ثعبان کي شودتا نباشد همچو موسي عاشقي
بر تو آن خورشيد تابان کي شودعمرت اي عطار تاوان کرده‌اي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط