چند جويي در جهان ياري ز کس شاعر : عطار يک کست در هر دو عالم يار بس چند جويي در جهان ياري ز کس کاندرين ره کم نيايي از مگس تو چو طاوسي بدين ره در خرام پاي در نه زانکه داري دست رس مرد باش و هر دو عالم ده طلاق از تو با حضرت بنالد آن نفس گر برآري يک نفس بي عشق او تا کي اندر يک نفس چندين هوس هر نفس سرمايهي صد دولت است باز کش آخر عنان را باز پس سرنگونساري تو از حرص توست نيستي تو اين سخن را هيچ کس تا ز دانگي دوست تر داري دودانگ بر سر...