تا کسي بر سر نگردد چون فلک شاعر : عطار طوف گرد بارگاهت نرسدش تا کسي بر سر نگردد چون فلک مي ز لعل عذر خواهت نرسدش تا کسي جان ندهد از درد خمار مشک از زلف دو تاهت نرسدش گر نشد عطار يکتا همچو موي وانکه پر آب است جاهت نرسدش آنکه سر دارد کلاهت نرسدش در بلندي دستگاهت نرسدش هر که پست بارگاه فقر نيست گر نگردد گرد راهت نرسدش هر که در خود ماند چون گردون بسي بندگي در قعر چاهت نرسدش تا نباشد همچو يوسف خواجهاي عرش اگر باشد پناهت نرسدش ...