مست شدم تا به خرابات دوش شاعر : عطار نعرهزنان رقصکنان دردنوش مست شدم تا به خرابات دوش زآتش جوش دلم آمد به جوش جوش دلم چون به سر خم رسيد گفت درآي اي پسر خرقهپوش پير خرابات چو بانگم شنيد گفت ز خود هيچ مگو شو خموش گفتمش اي پير چه داني مرا خرقه و سجاده بيفکن ز دوش مذهب رندان خرابات گير در صف اوباش برآور خروش کم زن و قلاش و قلندر بباش دردي عشاق به شادي بنوش صافي زهاد به خواري بريز پنبهي پندار برآور ز گوش صورت تشبيه برون بر...