نودينى در يهوديت (2)
نويسنده: رضا گندمى
كاربرد و معانى نودينى در عهد عتيق
در كتاب مقدسِ عبرى، نودينى به دو معنا بكار رفته است. به يك معنا نودينى به تصميم و عزم بنيادينى اشاره دارد كه به وسيله آن انسان كامل به دعوت خدا لبيك مى گويد. اين نگرش انسانى با عمل برگزيدگى الهى مطابق است. برگزيدگى مستلزم نودينى، و نودينى به معناى جهت يابى دوباره به عنوان برگزيدگى تجربه مى شود. تغيير بنيادى يا نودينى جهت يابى درونى و روحى شخص است كه به عنوان روشن بينى حقيقى، تولد دوباره و در كتاب مقدس عبرى به عنوان پاسخ و بازگشت توصيف شده است. تغيير جهت يا نودينى در واقع پاسخ به درخواست درونى است. اين نوع نودينى، نودينى از حاشيه و پيرامون به سمت مركز است، و اساسى ترين انتخابى است كه انسان در طول زندگى خود مى تواند داشته باشد. با اين كه در عهد عتيق بر اين نودينى به عنوان عميق ترين معناى رابطه اى اسرائيل با خدا تاكيد شده است، در عين حال، قابليت تعميم بر تمام نوع بشر از هر ملت و قومى كه باشند دارد; تمام انسان ها به بازگشت به سوى خدا فراخوانده شده اند. اين گونه از نودينى و تغيير جهت را يونس به مردم نينوا توصيه كرد; زيرا او در ابتدا نودينى را موضوعى ميان خدا و قوم يهود مى دانست در واقع داستان يونس تأييد دوباره اى بود بر عهد خدا با انسان. در داستان نوح نيز كه در سفر پيدايش باب 6 تا 9 آمده، بر نودينى به همين معنا تأكيد شده است. كوتاه سخن، چنان كه عهد خدا با موسى را در راستاى ميثاق كلى خدا با آدم و نوح بدانيم، آن گونه كه كتاب مقدس ما را به اين نكته رهنمون مى شود، يهوديت چيزى جز التزام به بازگشت به سوى خدا نيست.
معناى دوم نودينى به نودينى از حاشيه به متن اشاره ندارد، بلكه به حركت از «خارج به داخل» دلالت دارد. عموماً از مفهوم نودينى و تغيير بنيادى همين معنا يعنى تغيير دين تداعى مى شود. اين دو معنا از نودينى قابل جمع اند. به عبارت ديگر، گرويدن به يهوديت و بازگشت به خدا و تغيير جهت به سوى او قابل جمع اند.
نودينى در كتاب هاى اوليه ى كتاب مقدس عبرى
نودينى در كتاب هاى متأخر كتاب مقدس عبرى
نودينى در دوره حاخامى
بر اين اساس، حاخام ها صحبت هاى ضد و نقيضى راجع به نودينان (تازه يهوديان) و نودينى ابراز داشته اند. برخى از دانشمندان معتقدند قبول تورات، ختنه براى مردان، غسل و قربانى از دوره معبد دوم به بعد براى نودينان الزامى بود، امّا منابع حاخامى اين ادعا را تاييد نمى كند. حاخام ها درباره اهميت انگيزه هاى نودينان (تازه يهوديان) اختلاف دارند. مطلوب آن است كه غير يهوديان به انگيزه هاى آسمانى و الهى وارد جامعه يهوديان شوند. برخى از فرزانگان اجازه نمى دهند بيگانگان براى رسيدن به اهداف مادى و دنيوى خود، از قبيل ازدواج با يهوديان، به يهوديت بگروند. از نظر معدودى از حاخام ها، بچه هايى كه به يهوديت مى گروند، پس از رسيدن به سن بلوغ بايد دوباره مراسم و تشريفات تغيير آيين را به جاى آورند.
طبق تعاليم حاخامى، تازه يهوديانْ مكلف به تمام تكاليف يهوديان مادرزاداند. البته برخى معتقدند بايد مهلت قابل توجهى به آنان داده شود تا از خلق و خو، آداب و آيين هاى سنت قبلى خود فاصله گيرند، زيرا آنان در فرهنگ و سنت يهودى پرورش و تربيت نيافته اند. تازه يهوديان با اين كه در انجام تكاليف و مناسك با يهوديان مادرزاد يكسان اند، در عين حال بين آن دو تفاوت هايى وجود دارد، چه آن كه خداوند سرزمين موعود را فقط به يهوديان مادرزاد اعطا كرده است و تازه يهوديان هيچ سهمى در آن ندارند، زيرا اسلاف آنان جزو قبايل واسباط اصلى نيستند.
در تلمود فلسطينى آمده است خداوند كل زمين را در مى نوردد و هر جا انسان پرهيزكار و صالحى بيابد، او را به جامعه يهوديان ملحق مى كند، زيرا كسانى كه خدا دوستشان دارد، بزرگ تر و والاتر از كسانى هستند كه خدا، يهوه، را دوست دارند.خداوندْ خودش را در بيابان متجلى ساخت و نه در كشور خاصى. بنابراين، بيگانگان در هر مرحله اى از زندگى هر گاه تصميم به نودينى بگيرند مى توانند يهودى شوند، همچنان كه ابراهيم تا 99 سالگى ختنه نكرد.
نودينى در عصر هلنى
واقعيت اين است كه نودينى در دوره هايى كه بى ثباتى اجتماعى حكمفرما بود روبه افزايش بوده است. به عنوان مثال در دوره هلنى افراد بيشترى به يهوديت گرايش پيدا كردند. دوره هلنى بيانگر چالش يهوديت با تفكر كلاسيك يونانى و فرهنگ هاى آسيايى است، زيرا اسكندر مقدونى اروپا و آسيا را به هم وصل كرد و صورت هاى جديدى از دين، فلسفه، هنر، الهيات، علم و زبان به وجود آورد. يهوديان ارتباط و تماس مستقيمى با عوالم فكرى جديد پيدا كردند و بدين وسيله يهوديت و خداى خاص قوم يهود را به اقوام و فرهنگ هاى جديد معرفى كردند. پس از مرگ اسكندر، در اسرائيل و اورشليم جنگ هاى زيادى درگرفت و سربازان غير يهودى بسيارى در اورشليم مأوى گزيدند و يهوديت به عنوان يك دين هلنى و يونانى مآب شناخته شد. غيريهوديان هر چند شناخت كاملى از خداى قوم يهود نداشتند، ولى از نظام اخلاقى و مناسك مقدس آگاهى داشتند و اين در حالى بود كه رومى ها رابطه چندان دوستانه اى با يهوديان نداشتند و حتى حاضر نبودند يا آنان غذا بخورند.
ديدگاه فلاسفه يهودى درباره نودينى
ابن ميمون معتقد است تورات را بايد به مسيحيان تعليم داد تا دچار سوء فهم نشوند، آنان چنان چه معناى درست تورات را درك كنند به يهوديت تمايل پيدا خواهند كرد. كوتاه سخن، او نگرش مثبتى به نودينى دارد، و اين نظر در ديدگاه كلى ايشان در باب انسان ريشه دارد. به نظر او، تمام انسان ها در اصل يكسان اند، زيرا هيچ كس با نفسِ شكوفا و پرورش يافته به دنيا نيامده است. يهوديان و غير يهوديان به يك ميزان مى توانند در اثر فعاليت عقلانى نفس خود را بارور سازند. عدم تفاوت اساسى ميان يهوديان و غيريهوديان يهودى شدنِ آنان را آسان ساخته است. تمام آنان مى توانند با فراگيرى اصول عقايد يهوديت و زندگى كردن بر طبق زندگى هاى يهوديان يهودى گردند.
يهودا هالوى ديدگاه هاى متفاوتى راجع به قوم يهود و تازه يهوديان دارد. او معتقد است يهوديان تفاوت اساسى با غير يهوديان دارند و هيچ گاه يك بيگانه و غيريهودى نمى تواند به جايگاه و مقام يهوديانِ مادرزاد بار يابد. او مى نويسد:
هر بيگانه اى مى تواند در سرنوشت و تقدير خوب ما سهيم باشد، ولى هرگز با ما يكى و برابر نخواهد بود. اگر تورات از آن رو كه خدا ما را خلق كرده برما الزام آور مى بود، انسان هاى سفيد و سياه از آن رو كه همه مخلوق خدايند يكسان مى بودند. در حالى كه تورات تنها به دليل يارى و همراهى يهوه در خروج از مصر بر ما الزام آور شد، زيرا ما بهترين هاى نوع بشر هستيم.
در جاى ديگر مى نويسد: «تازه يهوديان در شأن و رتبه با اسرائيليان مادرزاد يكى نيستند، زيرا يهوديان مى توانند به مقام پيامبرى برسند و از اين جهت متمايز از ديگران اند، در حالى كه تازه يهوديان تنها از راه فراگيرى از آنان مى توانند به مقاماتى دست يابند و تنها مى توانند انسان هاى پرهيزكار و فرهيخته باشند، امّا هرگز به مقام پيامبرى دست نمى يابند.
به هر حال، يهودا هالوى از يك سو معتقد است راه براى يهودى شدن بيگانگان باز است. از سوى ديگر، نظريه اش به او اجازه نمى دهد كه يهوديانِ مادرزاد و تازه يهوديان را برابر بداند.
ملاك هاى يهودى بودن
پس از تأسيس حكومت اسرائيل، از حاخام هاى ارتدوكس خواسته شد قانون بازگشت به سرزمين مقدس و تعريف خود را از يهودى بودن تعديل و اصلاح كنند. آنان پس از بحث هاى طولانى و مفصل تعريف را به اين شكل تعديل و اصلاح كردند كه يهودى عبارت است از كسى كه از مادر يهودى به دنيا آمده باشد و يا اين كه طبق شريعت يعنى به دست حاخام ارتدكس يهودى شده باشد. چنان كه ملاحظه مى كنيد، حتى اين تعريفِ تعديل شده هم جمع زيادى از يهوديان را از جرگه يهوديت خارج مى ساخت. بر طبق اين تعريف هزاران يهودى آمريكايى كه بيش از نصف آنان گرايش اصلاح طلبانه و محافظه كارانه دارند، يهودى درجه دوم محسوب مى شدند.
نتيجه سخن آن كه، در ابتداى پيدايش يهوديت يعنى تا قرن اول ميلادى براى يهودى بودن تنها منشأ زيستى اهميت داشت و تنها افرادى كه از مادر يهودى متولد مى شدند، اعم از اين كه به مقررات و آيين هاى يهوديت پايبند بودند يا نبودند، يهودى محسوب مى شدند. درست مانند ساير نژادها و مليت ها مثل نژاد ايتاليايى، فرانسوى، و غيره. امّا از آن پس، تغيير آيين از غير يهوديت به يهوديت مورد تأييد و احترام قرار گرفت و اعتقاد بر اين بود كه اگر كسى قوانين اساسى يهوديت را بپذيرد، امكان يهودى شدن او فراهم خواهد شد.
با قبول اين نكته كه نودينى و تغيير آيين به يهوديت از سوى كتاب مقدس عبرى و علماى يهود پذيرفته شده است اين سؤال پيش مى آيد كه آيا بيگانگان و غيريهوديانى كه به يهوديت مى گروند به لحاظ شايستگى، شئونات و منزلت اجتماعى همچون يهوديانى مادرزاداند؟ آيا مسئله برگزيدگى فقط درباره يهوديانِ مادرزاد مطرح است يا اين كه بيگانگانى را كه بعداً تغيير كيش مى دهند و يهودى مى شوند در برمى گيرد؟ اگر تازه يهوديان هم شأن يهوديانِ مادرزاد نباشند، در اين صورت حتى شايستگى يهودى شدن را نخواهند داشت. از طرفى، وقتى تاريخ يهوديت و قوم يهود را مرور مى كنيم، گزارش هاى بسيارى را مى توان يافت كه بر تغيير آيين و گرويدن به يهوديت صحه گذاشته است. روت موآبى از جمله كسانى است كه داوطلبانه به آيين يهود گرويد. برخى نيز واژه دشمن را كه درآيه چهارم باب بيست سوم سفرخروج آمده است به تازه يهوديان اطلاق كرده اند.
كوتاه سخن آن كه نظرات حاخام ها پيرامون غريبه ها يا تازه يهوديان يكسان نيست. در حالى كه برخى از آنان از برابرى تازه يهوديان با يهوديان مادرزاد سخن گفته اند، جمعى ديگر، هر چند در پاره اى از موارد، ميان آن دو فرق قائل اند.
فرآيند نودينى در يهوديت
الف. تحقيق راجع به يهوديت
ب. يافتن يك حاخام
حاخام ها به گرايش هاى مختلفى تعلق دارند. چهار نهضت اصلى محافظه كار، ارتدكس، متجدد واصلاح گرا وجود دارند. داوطلب يهودى شدن بايد تفاوت هاى ميان اين نهضت ها را بداند ونهضتى را كه مورد قبول حاخام اوست انتخاب كند، زيرا حتى در آيين و روش نودينى و آداب آن، ميان نهضت ها و گرايشاتى كه در بالا ياد شدند، اختلاف نظر وجود دارد. به هرحال، حاخام سؤالاتى به شرح ذيل ازنامزد نودينى مى پرسد و نوع پاسخ هايى كه آن شخص ارائه مى كند، ميزان صداقت وخلوص نيتوى را نمايان مى سازد.
1. چرا مى خواهيد تغيير آيين دهيد و به يهوديت بگرويد؟
2. پيشينه دينى تان چيست؟ قبلاً به چه دين و آيين و مرامى متعهد و ملتزم بوديد؟
3. درباره يهوديت چه مى دانيد؟
4. چه تفاوتى بين يهوديت و دين نياكان خود مى بينيد؟
5. آيا از سرِ اكراه و ناچارى به يهوديت گرويده ايد؟
6. آيا براى يهودى شدن و تحقيق درباره آن فرصت كافى مى خواهيد؟
7. آيا تصميم خود را با اعضاى خانواده و بستگان خود در ميان گذاشته ايد؟
8. آيا سؤالاتى درباره يهوديت و نيز شيوه نودينى داريد؟
ج. آشنايى با يهوديت و فراگيرى احكام و قوانين آن
د. محكمه دينى يا بيت دين
هـ. ختنه كردن يا به عبرى «بريت ميلا»
و. غسل
ز. قربانى و نذر
ح. انتخاب نام
د. مراسم رسمى و عمومى
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب