ارتداد و احكام آن از نظر منابع حقوقي در اسلام(2)
نويسنده: سيد محمد حسن مرعشي
پذيرش توبه مرتد فطري و ملي
كيف يهدي الله قوما كفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جائتهم البينات و الله لايهدي القوم الظالمين، اولئك جزائهم ان عليهم لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظردون الاالذين تابوا من بعد ذلك و اصلحو افان الله غفور رحيم (آيات 86- 87- 88-89 سوره آل عمران) يعني خداوند چگونه قومي را هدايت مي كند كه پس از ايمان كافر گرديدند و حال آنكه شهادت دادند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حق است و بينات (دلائل روشن و كافي) از طرف خداوند براي آنان اقامه گرديد خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمي كند جزاي آنان اين است كه خداوند و ملائكه و مردم آنان را نفرين مي كنند و در آتش جنهم خواهند بود و عذاب آن درباره آنان تخفيف داده نخواهد شد و مهلت داده نمي شوند مگر آنانكه پس از اين تئبه نمايند و خود را اصلاح سازند زيرا حتماً خداوند آمرزنده و مهربان است. از اين آيات مباركه براي مجازات مرتدين در جهنم چند امر بيان شده است.
الف- شهادت دادن بر حقانيت حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم).
ب-كافي بودن دلائل.
ج- عدم توبه و اصلاح خود.
و از آيه اخير استفاده مي شود كه خداوند توبه مرتد را مي پذيرد خواه مرتد فطري باشد و يا مرتد ملي زيرا در آي اول جمله «كفروا بعد ايمانهم» آمده است و كفر پس از ايمان اعم است از اينكه مسبوق به كفر باشد (مرتد ملي) و يا مسبوق به كفر نباشد (مرتد فطري) سپس خداوند مي فرمايد توبه دو دسته قبول نمي شود يك دسته كساني هستند كه پس از اتمام حجت در كفر طغيان مي ورزند و دسته ديگر كساني مي باشند كه پص از اتمام حجت در حال كفر مي ميرند. و درباره آنان چنين مي فرمايد: «ان الذين كفروا بعد ايمانهم ثم ازداد و اكفرا لن تقبل توبتهم و اولئك هم الضالون. ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار فلن يقبل من احدهم ملاء الارض ذهبا و لوا فتدي به اولئك لهم عذاب اليم و ما لهم من ناصرين» مدحوم علامه طباطبائي در تفسير شريف الميزان مي فرمايد: معناي آيه اين است كه. آنان كه پس از آشكار گرديدن حق و تمام شدن حجت بر آنان كفر مي ورزند و توبه حقيقي و واقعي نمي كنند يكي از دو گروه مي باشند يا كافراني هستند كه كفر مي ورزند و در كفر زياده روي مي كنند و طغيان مي ورزند و راهي براي اصلاح آنان نيست پس خداوند اين دسته را هدايت نمي كند و توبه ايشان را نمي پذيرد زيرا در حقيقت توبه نمي كنند بلكه در ضلالت و گمراهي غوطه ورند آنان را هدايت نمي كند و به بهشت داخل نمي گرداند زيرا بخداي متعال رجوع نكردند و توبه ننمودند. و از اين دو آيه نيز صريحاً استفاده مي شود كه در صورت طغيان در كفرو يا عدم توبه و ماندن در حال عناد و كفر تا زمان مرگ مستحق كيفر و مجازات در آخرت هستند اما اگر توبه نمايند. مجازاتي براي آنان در آخرت نمي باشد و ظاهر آيات مذكوره اين است كه آنان نه تنها مكلف به توبه هستند بلكه توبه آنان نيز پذيرفته مي شود زيرا معني ندارد خداوند از مردمي بخواهد توبه نمايند اما توبه آنان را در دنيا قبول نكند و فقط توبه آنان در آخرت براي آنان تأثير داشته باشد زيرا توبه عبارت از رجوع از كفر در دنيا است و اگر بگوئيم توبه آنان در دنيا پذيرفته نيست معناي آن اين خواهد بود كه در دنيا بحال كفر باقي مانده اند و كافر از دنيا رفته اند و اگر آنان در حال كفر از دنيا بروند قطعاً مشمول آيه اخير خواهند گرديد. پس ناچار بايد بگوئيم محل پذيرش هر توبه اي در دنيا است و عجيب است اينكه بعضي از فقهاء مي فرمايند (ولاتقبل توبته ظاهراً) يعني در ظاهر توبه مرتد فطري پذيرفته نست با اينكه از اطلاق آيه استفاده مي شوند كه توبه او پذيرفته مي شود و اين كلام از نظر عقلي نيز نمي تواند محمل صحيحي داشته باشد. زيرا چگونه ممكن است توبه مطلوب شارع مقدس اسلام باشد اما در ظاهر پذيرفته نشود. فلذا از بن جنيد و شهيد ثاني نقل گرديده كه آنان معتقد بودند كه مرتد هر چند فطري باشد پذيرفته مي گردد و صاحب جواهر هر چنر طبق نظر مشهور معتقد بعدم قبول توبه مرتد فطري شده است اما از كلام وي نوعي ترديد بدست مي آيد.
به هر حال مقتضاي جتع بين ادله اين است كه توبه مرتد فطري پذيرفته مي شود زيرا دليلي بر عدم قبول توبه وي نيست و اطلاقات ادله توبه اقتضاء مي نمايند كه توبه مرتد پذيرفته مي گردد و استدلال به اجماع بر عدم قبول توبه مرتد فطري صحيح نيست زيرا اجماع گذشته از اينكه تمام نيست، مدركي نيز مي باشد و يا محتمل المدركيه است و چنين اجماعي حجت نيست. و روايات وارده در عدم قبول توبه مرتد فطري معارض با رواياتي هستند كه دلالت دارند توبه مرتد فطري پذيرفته است و در ذيل صحيح ابي بكر حضرمي از ابي عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: «فان رجع الي الاسلام و تاب» (تا آخر روايت) و اين روايت درباره مرتد فطري است و توبه او را مفروض الوجود و الصحه دانسته است و گرنه درست نبود كه بفرمايد (و تاب) و همچنين است روايت سكوني از ابي عبدالله (عليه السلام) از پدرانش از علي (عليه السلام) كه در آن آمده است مجاهد بر حضرت علي (عليه السلام) وارد گرديد و از آن حضرت پرسيد كه با قدريه چگونه رفتار مي نمايد آن حضرت فرمود: استتبهم يعني آنان را توبه مي دهم فان تابوا والا قتلتهم و در حديث ابن سبا آمده است كه آن حضرت او را توبه داد. و با فرض تعارض تساقط مي نمايند. و لازم است پس از تساقط به عموم و اطلاق ادله توبه مراجعه نمائيم در قرآن مجيد مي فرمايد ان الله لايغفران يشرك و يغفر مأدون ذلك لمن يشاء» يعني: خداوند مشرك را نمي آمرزد اما غير مشرك را مورد آمرزش قرار مي دهد.
مجازات مرتدين از نظر روايات و كلمات فقهاء
مرحوم شهيد ثاني در شرح لمعه به چند روايت براي اثبات قتل مرتد استناد مي كند:
1- روايتي است كه در آن آمده است «من بدل دينه فاقتلوه» يعني: هركس دينش را تغيير دهد او را بقتل برسانيد.
2- در صحيحه محمد بن مسلم از امام باقر (عليه السلام) آمده است «من رغب عن الاسلام و كفر بما انزل علي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد اسلامه فلاتوبة له و قدوجب قتله و بانت منه امراته و يقسم ما ترك علي ولده»: يعني هركس از اسلام اعراض نمايد و آنچه بر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل گرديده كافر شود توبه اش پذيرفته نيست و زنش از او جدا مي گردد و اموالش بر فرزندانش تقسيم مي شود.
3- «روي عمارعن الصادق (عليه السلام) قال كل مسلم بين مسلمين ارتدعين الاسلام و جحد محمداً (صلي الله عليه و آله و سلم) و نبوته و كذبه فان دمه مباح لكل من سمع عنه ذلك و امراته باينه منه يوم ارتد فلا تقربه و يقسم ماله علي ورثته و تعتد امراته عدة المتوفي عنها زوجها و علي الامام ان يقتله و لا يستيتبه»: يعني عمار از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه هر مسلماني كه از بين دو مسلمان زايده شده و از اسلام برگردد و انكار نبوت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نمايد نبايد به زنش نزديك شود و اموالش بين ورثه اش تقسيم مي شود و زنش عده وفات مي گيرد و بر امام است كه او را بقتل رساند و او را توبه ندهد.
4- صحيح ابن جعفر است كه درآن آمده است: سأل اخاه (عليه السلام) عن مسلم ارتد قال: يقتل و لايستتاب قال فنصراني اسلم ثم ارتد عن الاسلام قال يستتاب فان رجع و الاقتل: يعني علي بن جعفر از برادر خود موسي بن جعفر(عليه السلام) مي پرسد مردي مسلمان مرتد مي شود حكمش چيست امام در پاسخ فرمود كشته مي شود و او را توبه نمي دهند سپس مي پرسد يكنفر نصراني مسلمان مي شود و پس از آن مرتد مي گردد فرمود او را توبه مي دهند پس اگر با سلام برگشت رها مي شود و اگر بر نگشت كشته مي شود.
5- در صحيح حسين بن سعيد آمده است كه مي گويد نامه اي را خواندم كه كسي آن را خدمت حضرت رضا (عليه السلام) نوشته بود و در آن آمده بود كه مردي در اسلام متولد مي شود سپس كافر و مشدك مي شود و از اسلام خارج مي گردد آيا او را توبه مي دهند و يا كشته مي شود بدون اينكه او را توبه دهند آن حضرت در پاسخ نوشته بودند «يقتل» چنين كسي كشته مي شود.
6- در مرفوعه عثمان بن عيسي آمده است عامل اميرالمؤمنين (عليه السلام) به آن حضرت مي نويسد من باقومي مسلمان كه زنديق شده اند برخورد مي كنم و با قومي نصراني كه نيز زنديق شده اند نيز برخورد مي كنم چگونه با آنان عمل نمايم در پاسخ مرقوم فرمودند:
«اما من كان من المسلمين ولد علي الفطرة ثم تزندق فاضرب عنقه ولاتستتبه و من لم يولد علي الفطرة فاستتبه فان تاب والافاضرب عنقه و اما من النصاري فماهم عليه اعظم من الذندقه:
يعني: مسلماناينكه زنديق شده اند در صورتي كه در فطرة اسلام متولد شده اند گردنشان زده مي شود و لكن نصاري چون از اصل كافر بوده اند و كفر آنان بدتر از زندقه بوده است متعرض آنان نمي شوند.
فقهاء باين روايات استناد كرده و مرتد فطري را محكوم بقتل مي دانند. و فقهاء عظام بر اساس روايات مذكوره نيز همين الهام را درباره مرتد بيان فرموده اند، از جمله مرحوم شهيد اول در لمعه مي فرمايد: «و يقتل «المرتد» ان كان «ارتداده» عن فطرة و لا تقبل توبته و تبين منه زوجته و تعتدالوفاة و تورث امواله بعد قضاء ديونه وان كان حيا باقياً»
يعني مرتد از مرتد فطري باشد كشته مي شود و توبه اش قبول نمي شود و زنش از او جدا مي گردد و عده وفات مي گيرد و اموالش ميان ورثه اش تقسيم مي شود هر چند زنده باشد و سپس مي فرمايد: «ويستتاب (المرتد) ان كان (ارتداده) عن كفر (اصلي) فان تاب والا قتل و مدة الاستتابه ثلثه ايام في المروي و لايزول ملكه عن امواله الا بموته و (كذا) لا (تزول) عصمة نكاحه الا ببقائه علي الكفر بعد خروج العدة و هي عدة الطلاق و تئدي نفقه واجب النفقه من ماله»: يعني مرتد اگر ارتداد وي از كفر اصلي باشد او را توبه مي دهند و اگر توبه كرد او را رها مي سازند و اگر توبه نكرد كشته مي شود و مدت مهلت او براي توبه سه روذ است همان طوريكه در روايت آمده است و اموالش از ملكش تا زنده هست خارج نمي گردد و نكاح زنش بحال خود باقي مي ماند مگر آنكه همچنان بحال كفر باقي بماند تا زنش از عده طلاق كه گرفته خارج گردد و لازم است نفقه زنش در ايام عده از مالش تأديه گردد. و سپس مي فرمايد: «وارثهما المسلمون لابيت المال ولو لم يكن لهما وارث (مسلم) فالا امام : يعني وارث اموال مرتدين چه فطري باشند و چه ملي از آن وارثي است كه مسلمان باشد و اگر وارث مسلمان نداشته باشند وارث آنان امام مي باشد.
منبع:www.lawnet.ir
ادامه دارد
/ع