ارتداد و احكام آن از نظر منابع حقوقي در اسلام(3)
نويسنده: سيد محمد حسن مرعشي
توجيه محكوميت مرتدين به اعدام از نظر برخي از نويسندگان
اسلام معتقد است، پيروان او بايستي روي منطق و دور از ابهام و پيچيدگي كه فرا راه همگان قرار دارد بمباني مذهبي پاي بند گردند وگرنه صرف ايمان به آن و بكار بستن مقررات ديني كه متكي به اصول علمي درستي نباشد هيچگونه ارزشي نخواهد داشت.
اسلام مانند مسيحيت كنوني و ديگر مذاهب ساختگي نيست كه قلمرو ايمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند، بلكه او معتقد است، ايمان بمبادي مذهب و ريشه هاي عقايد، بايد از منطق و استدلال سرچشمه بگيرد هنگاميكه به مسيحيت كنوني گفته مي شود چگونه ممكن است خدا در عين آنكه يكي است سه تا يعني آب و ابن و روح القدس باشد در جواب مي گويند قلمرو ايمان از قلمرو منطق و عقل جدا است.
ولي اسلام مي گويد: به بندگانم، آنهائيكه همه گونه حرفها را مي شنوند و در ميان آنها نيكوترينشان را انتخاب مي كنند بشارت بده اينان كساني هستند كه از ناحيه خدا هدايت يافتند و اينان صاحبان خردند.
و در قبال كسانيكه براي خدا شريك قائل شده اند و يا روي تعصب مذهبي و غرور ملي بهشت را مخصوص خود مي دانند و خود را ملت برگزيده خدا دانسته اند مي فرمايد:
«قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين» س: (بياوريد برهان و دليل خود را برآنچه مي گوئيد اگر از راستگويان هستيد)
بنابراين اسلام پيش از آنكه كسي را بعنوان پيرو بپذيرد به او هشدار مي دهد چشم خود را باز كنيد و درباره آئيني كه مي خواهد بپذيرد و معتقداني كه مي خواهد تحصيل كند آزادانه بينديشد چنانچه از لحاظ عمق و استدلال، روح او را قانع ساخت (كه حتماً هم قانع خواهد نمود) جزء پيروان او درآيد، وگرنه حق دارد هر چه بيشتر، در اطراف آن تحقيق و بررسي نمايد.
اين قرآن مجيد است كه به پيامبرش دستور مي دهد اگر يكي از مشركان بتو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود، آنگاه به امانگاهش برسان، اين بخاطر آنست كه آنها مردم ناداني (توبه آيه 6) و بدنبال همين فرمان بود كه صفوان نامي خدمت پيامبر اسلام شرفيات گرديد و از حضرتش درخواست نمود كه اجازه دهد مدت دو ماه در مكه بماند و درباره اسلام تحقيق نمايد شايد درستي دينش برايش روشن گردد و در زمره پيروانش درآيد پيامبر فرمود من در عوض دو ماه به تو چهار ماه مهلت و امان مي دهم (اسدالغابه ج 3 ص 22) نويسنده محترم كتاب اسلام و حقوق بشر از مقدمه اي كه آورده چنين نتيجه مي گيرد كه با توجه به مطالب گذشته اين بحث پيش مي آيد: اگر كسي از روي تحقيق و بررسي كامل مسلمان شد و در زمره پيروان ديگر درآيد آيا اسلام چنين تغيير عقيده اي را مجاز و مدس مي داند يا خير؟ جاي شك نيست كه چنين عملي در اذهان عمومي كه نسبت به بي اعتباري و نادرستي اسلام خواهد داشت از هر عاملي بيشتر خواهد بود زيرا عقل مردم در چشم آنها است وقتي كه مي بينند مسلماني از دين خود خارج شده و به آئين ديگر گرويده است، پيش خود فكر مي كنند چنانچه اين آئين (اسلام) بهترين و صحيح ترين اديان آسماني بوده پس چرا پيروانش يكي پس از ديگري از آن خارج شده و به تيپ دشمنان آن مي پيوندند؟ آنگاه نتيجه مي گيرند كه اصول اسلام يك آئين درستي نيست كه بتواند مردم را راضي نگهدارد و نيازمنريهاي آنان را رفع نمايد وگرنه معني ندارد كه پيروانش از آن رو گردانند. بعلاوه هرگاه اين راه باز باشد و مردم در تغيير عقيده مجاز باشند افراد مغرض و سور جو از اين راه مي توانند بزرگترين و كوبنده ترين ضربات را بر پيكر اسلام وارد سازند. زيرا آنها زير ماسك آزادي تغيير مذهب مي توانند چند صباحي بعنوان مسلمان در جرگه ي مسلمين درآيند و از اسرار نظامي و غير نظامي آنها آگاه شوند آنگاه تغيير مذهب داده در زمره دشمنان شروع به فعاليت نمايند و چنين وانمود كنند كه چون اسلام دين عملي و برآودنده نيازمنديهاي روحي و مادي جوامع بشري نبوده از اين جهت از آن خارج شده اند. بديهي است كه اينكار ضررهاي جبران ناپذيري براي اسلام و مسلمين بدنبال خواهد داشت. و سپس مي نويسد روي همين جهات است كه اسلام پيش از آنكه مردم مسلمان شوند آنها را هشدار مي دهد. چشم و گوش خود را باز كنيد، دلائل و منطق اين دين را دقيقاً مورد بررسي قرار دهيد، اصالت و جامع الاطراف بودن آنرا كاملاً وارسي كنيد اگر شما را قانع نكرد و مجذوب اصالت و واقعيت خود نساخت در مقابل آن گردن ننهيد، و هرگاه مسلمان شديد و بعد خواستيد از آن برگرديد ديگر مقدور نخواهيد بود و كيفر (مرتد) مرگ خواهد بود.
بررسي و نقد
و اگر نظر نويسنده اين است كه انسان پس از شناخت اسلام هر چند ممكن است دچار شك و ترديد شود، اما حق ندارد اظهار كفر نمايد. زيرا اگر اظهار كفر كرد مردم را نسبت با سلام بي عقيده مي سازد چنين نظريه اي منطقي بنظر نمي رسد و دليلي براي اثبات آن وجود ندارد، بهر حال بسياري از نويسندگان اسلام درباره احكام مزكور توجيهاتي نموده اند، كه چندان صحيح بنظر نمي رسد. ولكن مي توان درباره مرتدين چنين نظر داد كه مرتد خواه ملي و يا خواه فطري باشد باد او را هدايت كرد و چنانكه توبه كند توبه اش پذيرفته مي شود و اطلاقات ادله قبول توبه شامل همه آنان مي شود. اما اگر پس از اتمام حجت و راهنمائيهاي لازم عمداً و عناداً اسلام را نپذيرفت و بر كفر و ارتداد ادامه داد و فردي خطرناك براي اسلام بود (چنانكه مرتدين در صدر اسلام چنين بودند و پس از ارتداد از اسلام در مقابل اسلام مي ايستادند) قطعاً لازم است با آنها معامله بمثل نمود.و اطلاق احكام مذكور درباره مرتدين ناظر به اين دسته از مرتدين استا. اما اگر مرتد، مرتدي نيست كه وجودش براي اسلام و مسلمين خطرناك باشد از باب الحدود تدرء بالشبهات لازم است، او را بحال خود واگذار كرد تا شايد با روشهاي صحيح و منطقي مجدداً به آغوش اسلام باز گردد. زيرا معلوم نيست كه روايات وارده درباره مرتدين چنين اطلاقي داشته باشند تا بتوان باطلاق آنها استناد كرد و حكم همه مرتدين را چه خطرناك باشند و چه خطرناك نباشند يكي دانست.
منبع:www.lawnet.ir
/ع