توارث مسلمان و كافر(4)
ب: ديدگاه مذاهب اهل سنت
در اين ديدگاه كفر مانع ارث محسوب نمىشود بلكه آنچه مانع ارث بردن در اين مورد مىباشد اختلاف دينى بين وارث و مورث است، لذا در شمارش موانع ارث به جاى كفر كه در فقه شيعه مطرح است، اختلاف در دين و آئين را ذكر مىكنند. (71)
نظر فقهاى مذاهب اهل سنت در اين حكم مبتنى بر برخى از رواياتى است كه از قول پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده و بعضا نيز به سيره بعضى از صحابه استناد مىنمايند، در اين جا از ميان روايات به دو نمونه زير اشاره و آن را به اختصار بررسى مىكنيم.
1 - روى اسامة بن زيد ان النبى(صلی الله علیه و آله و سلم) قال: لايرث المسلم الكافر ولاالكافر المسلم. (72)
اسامةبن زيد روايت كرده كه پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مسلمان از كافر و كافر از مسلمان ارث نمىبرد.
2 - قول النبى(صلی الله علیه و آله و سلم) «لايتوارث اهل ملتين» (73) «اهل دو آيين مختلف از يكديگر ارث نمىبرند.»
نظريه فقهاى مذاهب اهل سنت از ديدگاه فقهاى شيعه از جهاتى قابل خدشه است.
اولا اين نمونه روايات كه از طريق منابع روايى شيعه ذكر نشده اعتبارى ندارد بويژه نسبتبه حديث «لايتوارث اهل ملتين» برخى بيان داشتند به دليل مرسل بودن ضعيف مىباشد. (74)
ثانيا برخى از رواياتى كه اهل سنتبه آن در حكم ممنوعيت ارث بردن كافر از مسلمان و مسلمان از كافر استناد نمودهاند با يكديگر معارض مىباشند، از جمله همين دو روايتى كه ذكر كرديم.
مفهوم مخالف حديث اول (لايرث المسلم الكافر و لا الكافر المسلم) با منطوق حديث دوم (لايتوارث اهل ملتين) تعارض دارد چه اين كه مطابق مفهوم مخالف حديث اول بايد قايل به اين باشيم كه مسلمان از مسلمان و كافر از كافر ارث ببرد مثلا در جانب كافر يهودى از نصرانى و بالعكس ارث ببرد، اما مطابق حديث دوم آن گونه كه غير اماميه معتقدند بايد قايل به نفى توارث بين كفار كه از دو شريعت مختلف مىباشند (75) نظر دهيم حال اين كه اكثريت اهل سنت چنانچه در بحثبعدى اشاره خواهد شد قايل به توارث كفار از همديگر مىباشند و نظرشان منطبق با مفهوم مخالف حديث اول است، با وجود اين برخى بيان داشتهاند مفهوم حديث «لايرث المسلم الكافر و لا الكافر المسلم» ضعيف است و حجت نيست. (76)
ثالثا روايت «لايتوارث اهل ملتين» صرفنظر از ضعف سند از حيث دلالت هم به اين معنى نيست كه مسلمان نمىتواند از كافر ارث ببرد بلكه اين حديث درصدد بيان اين موضوع است كه به ضرورت پيرو دو شريعت متفاوت نمىتوانند از يكديگر ارث ببرند ولى اين مانع از اثبات ارث بردن از يك جهت نيست (77) و از لحاط ادبى نيز كلمه توارث از باب تفاعل است كه احتياج به دو طرف دارد و چنانچه مسلمان از كافر ارث ببرد كه اين حكم به استناد روايات متعدد از طريق اماميه اثبات شده است (78) ولى كافر از مسلمان ارث نبرد موضوع توارث صدق نخواهد كرد. (79)
رابعا چنانچه از ظاهر برخى روايات ائمه معصومينعليهمالسلام كه در كتب روايى شيعه ذكر شده (80) ممنوعيت ارث بردن مسلمان از كافر فهميده شود، به دليل روايات فراوان مخالف آن و اجماع فقها و عمومات و اطلاقات آيات و روايات در باب ارث، اين گونه روايات را حمل بر تقيه نمودهاند و از لحاظ فقهى اعتبارى براى آن قايل نيستند. (81)
توارث كفار از يكديگر
مسلمان حاجب كافر از ارث بردن مىباشد همچنان كه از قول امام صادقعليهالسلام آورديم كه فرمودند:
«المسلم يحجب الكافر و يرثه و الكافر لايحجب المؤمن ولايرثه». (83)
عموما فقهاى شيعه با توجه به اين كه حكم كردهاند كافر از كافر ارث مىبرد، تمام فرق كفار را در حكم يك آيين و يك مسلك مىدانند و بيان مىدارند: «الكفر ملة واحدة» (84) و بر اين اساس در ارث بردن كافر از كافر جز نبودن وارث مسلمان قيد ديگرى ذكر نمىكنند.
البته قول ديگرى در اين خصوص از برخى از قدما بوده است كه ارث بردن كافر از كافر را مقيد به دين دانستند كه وارث كافر حربى نباشد چه اين كه كافر حربى از كافر ذمى ارث نمىبرد. (85) و ليكن صاحب جواهر اين قول را شاذ و غيرقابل اعتماد دانسته است. (86)
فقها در خصوص ارث بردن كافر از كافر به مجموعهاى از روايات تمسك جستهاند و همچنين برخى در اين مطلب ادعاى اجماع نيز نمودهاند (87) كه نمونه زير را از احاديث مربوط در اين مورد ذكر مىكنيم.
على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى نجران عن غير واحد عن ابى عبداللهعليهالسلام فى يهودى او نصراني يموت و له اولاد غير مسلمين فقال: هم على مواريثهم. (88)
در مورد فرد يهودى يا نصرانى كه مىميرد و داراى فرزندانى غيرمسلمان مىباشد امام صادقعليهالسلام فرمودند: آنها در ميان خودشان ارث مىبرند.
شيخ طوسى (ره) در تفسير اين سخن امام صادقعليهالسلام مىنويسد: مقصود اين است كه كفار چنانچه مستحق ارث بردن باشند ارث مىبرند چه اين كه بيان كرديم چنانچه كفار ورثه مسلمانان هم باشند كفار ارث نمىبرند و اگر روايت را بر همان معناى ظاهرش حمل كنيم بايد گفت در حال تقيه بوده كه امام صادقعليهالسلام چنين مطلبى را بيان فرمودند. (89)
مساله توارث كفار از يكديگر در بين فقهاى عامه اختلافى است، در اين بين ابوحنيفه (پيشواى مذهب حنفيه) و شافعى (پيشواى مذهب شافعيه) معتقدند كافر از كافر ارث مىبرد. (91)
احمدبن حنبل (پيشواى مذهب حنبلى) اعتقاد داشتند، كافر از كافر ارث نمىبرد. (91) نسبتبه مالك بن انس (پيشواى مذهب مالكى) دو قول نقل شده است، قول به توارث و قول به عدم توارث. (92)
منشا اختلافنظر اهل سنت در حكم توارث كفار از يكديگر چنان كه قبلا اشاره شد، تا حدود زيادى به اختلاف رواياتى بازمىگردد كه از طريق عامه وارد شده است، مثلا عنوان گرديد مفاد حديث نبوى «لايتوارث اهل ملتين» با مفهوم حديث نبوى: لايرث المسلم الكافر و لا الكافر المسلم» متعارض است.
پي نوشت ها :
70- شافعى، الام، ج4/140؛ ابن قدامه، المغنى، ج7/166 و167، دارالفكر، بيروت، 1405 ه .ق؛ شربينى، مغنى المحتاج، ج3/24، قاهره، 1308 ه .ق؛ نووى، المجموع، ج16/57 و 58، داراحياء التراث العربى، بيروت،1403 ه .ق؛ ابن حزم، المحلى، ج9/304، دارجيل و دارالآفاق الجديده، بيروت، بىتا.
71- ابوبكر احمدبن محمد خلال، احكام اهل الملل، 328، دارالكتب العلميه، بيروت، چاپ اول، 1414 ه .ق؛ ابن قيم، احكام اهل الذمه، ج1/318، دارالكتب العلميه، بيروت، چاپ اول، 1415 ه .ق؛ ابنرشد، قرطبى، بدايته المجتهد ج2/352، دارالمعرفة بيروت، چاپ نهم،1409 ه. ق؛ محمد جواد مغنيه، الفقه على المذاهب الخمسه،499، كانون الثانى (يناير)، چاپ هفتم، 1402 ه .ق.
72- صحيح البخارى، ج4/11، كتاب الفرائض، دارالفكر، بيروت، 1404 ه .ق؛ السيوطى، الدر المنثور، ج3/206، الشوكانى، نيل الاوطار، ج6/73، دارالحديث، قاهره.
73- السنن، ج3/126، ح2911؛ متقى هندى، كنزالعمال، ج11/72، ح 30665، مؤسسة الرسالة، بيروت،1413 ه .ق.
74- الانتصار.
75- سرخسى، المبسوط، ج30/31، قاهره، 1324 ه .ق، دارالمعرفة، بيروت، بىتا؛ نووى، المجموع، ج16/58 و59، داراحياء التراث العربى، بيروت،1403 ه .ق؛ مغنى المحتاج، ج3/25؛ ابوسعيد عبدالسلام، المدونة الكبرى، ج3/391، قاهره، 1324 ه .ق .
76- بداية المجتهد، ج2/354.
77- الانتصار؛ جواهر الكلام، ج39/16.
78- وسائل الشيعه، ج17/374 تا379 باب اول از ابواب موانع ارث.
79- الانتصار،176؛ السرائر، ج3/266.
80- به عنوان نمونه اين روايت: عن حنان بن سدير عن ابى عبداللهعليهالسلام قال: سالته يتوارث اهل ملتين؟ قال: لا (الوسائل ج17/378 باب 1 از ابواب موانع ارث ح 20)
81- مفتاح الكرامه، ج8/18؛ الوسائل، ج17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ذيل ح 20.
82- جواهر الكلام، ج39/32؛ شهيد ثانى، الروضة البهية، ج8/27، داراحياء التراث العربى، بيروت، چاپ دوم،1403 ه .ق.
83- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح6؛ وسائل الشيعه، ج17/374، باب 1 از ابواب موانع ارث، ح2؛الفروع من الكافى، ج7/143، باب ميراث اهل الملل، ح5.
84- الخلاف، ج4/25؛ مفتاح الكرامه، ج8/35.
85- سلار المراسم العلويه، مطبوع در الجوامع الفقهيه، 654، كتاب المواريث، انتشارات جهان.
86- جواهر الكلام، ج39/32.
87- همان منبع، ص32؛ مفتاح الكرامه، ج8/35.
88- التهذيب ج9/371 و 372، باب ميراث اهل الملل ح26 و29؛ قاضى نعمان بن محمد، دعائمالاسلام، ج2/385، ح1369، مؤسسة آل البيتعليهمالسلام، قم.
89- التهذيب، ج9/371، باب ميراث اهل الملل ذيل ح26.
90- سرخسى، المبسوط، ج30/31، دارالمعرفة بيروت (بىتا)؛ المجموع، ج16/58 و59 (شرح المهذب)؛ المحتاج، ج3/25.؛ ابوسعيد عبدالسلام، المدونة الكبرى، ج3/391، داراحياء التراث العربى، بيروت؛ بداية المجتهد، ج2/352.
91- ابوبكر خلال، احكام اهل الملل، ص329، دارالكتب العلمية، بيروت، 1414 ه .ق، چاپ اول؛ بداية المجتهد، ج2/353، دارالمعرفة بيروت، چاپ نهم،1409 ه .ق.
92- الخلاف، ج4/25؛ بداية المجتهد، ج2/353.
/ج